tag:blogger.com,1999:blog-3636076546742888945.post7146586851985362229..comments2024-02-10T09:34:59.523+01:00Comments on اميريه: بیمارستان رازیحسینhttp://www.blogger.com/profile/07198513205814563410noreply@blogger.comBlogger6125tag:blogger.com,1999:blog-3636076546742888945.post-90775166953977284632011-08-07T10:39:30.706+02:002011-08-07T10:39:30.706+02:00سلام یادش بخیر ، مهین خانم، الان متوجه میشم چه جوا...سلام یادش بخیر ، مهین خانم، الان متوجه میشم چه جواهری بود ، مرد بود از همه اونهائی که ادعا میکردن و میکنن بیشتر مرد بود ،بهمه احترام میذاشت ما عادت داریم کسی که اذیتش بهمون نمیرسه و بهمون احترام میذاره آزارش بدیم و بهش بی احترامی کنیم، این در مورد برخورد با دوستان و فامیلمون هم صدق میکنه باید این عادت ناپسند رو ترک کنیم، چون خیلی ازش صدمه دیدیم.ببخشید وقتتون رو گرفتم ، خیلی با این روایتها حال میکنم با لحظه لحظه هاش خاطره دارم و ...خدمت بهلول عزیز هم عرض کنم که همین ما که موز را اول صبه حداکثر 5 ریال و دم غروب 2 ریال میخردیم خودمونو به روزی انداختیم که بعدا بصورت تحفه شده بود.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3636076546742888945.post-91537097393703472382010-03-13T12:21:44.798+01:002010-03-13T12:21:44.798+01:00من امیریه ای نیستم اما امیریه را دوست دارم.
میگم م...من امیریه ای نیستم اما امیریه را دوست دارم.<br />میگم مثل اینکه خیلی از مادربزرگت می ترسیدی !<br />در بالاترین لینک میدهم.فرهادhttp://farhadheyrani.blogspot.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3636076546742888945.post-28937200462486095872010-03-08T17:58:19.543+01:002010-03-08T17:58:19.543+01:00طفلکی مهین خانم. چقدر حرص خوردم از دست اونهائی که ...طفلکی مهین خانم. چقدر حرص خوردم از دست اونهائی که پشت سرش حرف می زدند. <br />اؤز گؤزلرینده تیری گؤرمورلر اؤزگه گؤزونده قیلی سئچیرلر.<br />روز زن بر شما و همسر نازنینتان مبارکشهربانوhttp://gayagizi.blogspot.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3636076546742888945.post-64334552303324186292010-03-08T07:41:08.924+01:002010-03-08T07:41:08.924+01:00راستی فراموش کردم بگویم . اول کوچه که به سمت درب و...راستی فراموش کردم بگویم . اول کوچه که به سمت درب ورودی شمالی سیکل اول می رفت , همیشه یکی بود با چرخ و لواشک و هر چی چیز کثیف بود و چه خریدی می کردن این بچه ها . یادمه بعدا یکی پیدا شد که صبح همان اطراف بود . م.ز داشت دانه ای 4 یا 5 ریال . وقتی عصر می خواستیم برویم منزل و بخصوص زمستان که تاریک بود , موزها را دانه ای 2 ریال می داد که اون زمان خرید ما بود .<br />موز صبح 4 یا 5 ریال , عصر 2 ریال<br />راستی آرایشگاه یوسف هم نبش چهار راه سپه پهلوی بود که ارایشگر شاه بود<br />خودش می گفت هر وقت میرم کاخ ( منظورش کاخ مرمر بود ) بعد از اتمام کار , یک سکه می دادند .<br />ای ...........<br /><br />موز صبح 4 یا 5 ریالبهلولnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3636076546742888945.post-35127273521421872672010-03-08T07:35:40.463+01:002010-03-08T07:35:40.463+01:00خاطرات سیکل اول در همان آدرسی که داده بودی و سیکل ...خاطرات سیکل اول در همان آدرسی که داده بودی و سیکل دوم در ابتدای خیابان جامی و لوازم ورزشی فروشهای امیریه و کوچه قلعه وزیر و قنادی آذربایجان و ....اینها همگی چیزهایی است که وقتی برای فرزندانم تعریف می کنم , با تعجب نگاه می کنند و وقتی با سختی های الآن می سنجند , حسرت را در نگاهشان می بینم .<br /><br />یادش به خیر . سلامت باشیبهلولnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3636076546742888945.post-4163112827804434462010-03-07T22:14:31.746+01:002010-03-07T22:14:31.746+01:00خاطره قشنگی بود حسین عزیز این فرهنگی که زن رو اصلا...خاطره قشنگی بود حسین عزیز این فرهنگی که زن رو اصلا انسان کامل نمیدونه و بهش حق نمیده که مثل مردان حق انتخاب و زندگی خودش رو داشته باشه...باید نابود بشه ...مثال این خانم پرستار که روی پای خودش بوده و با اینحال از دست و دهن مردم راحتی نداشته حتی در خونه خودش ...این مسائل رو کاش یه روز در ایران دیگه نداشته باشیم...وبلاگت همیشه پایدار بمونهدختر همسایهnoreply@blogger.com