۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه

مسافران . . .

ایمیل های جلال که حالا انتظار رسیدنش عادت شده ,وقتی که میرسند بی اختیار یاد شعر قاصدک اخوان میفتم :قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟ اما با این تفاوت که قاصدک من هم خوش خبر است و هم میدانم خبرهاش از کجاست و از . . . مانند همین عکس که با مختصر توضیحات او متوجه میشوم تعداد بهارانی را که پشت سر گذاشته است همان اندازه من است و مکانش هم, محله من مهدی موش و امیریه محبوبم میباشد. باری عکس مربوط است به سال 1336 که این جماعت آشنا از سفر کربلا برگشته و جلوی درب مسجد قندی قبل از اینکه نخود نخود هر که رود خانه خود این عکس را بیاد گار انداخته اند آری عکسی که هنوز با گذر زمان که در آن مشهود است هنوز بوی خوش دوستی و مهرو جوانمردی و همبستگی و با هم بودن و و و . . . که ویژه امیریه و امیریه ایی ها بود رادر خود حفظ کرده همان رایحه ایی که از عطر اقاقیا وحتی یاس های امین الدوله ایی که از برخی از خانه ها بر کوچه پسکوچه ها سرک میکشیدند هم خوشتر و دلنواز تر و روحنوازتر بود ساتع میگرددو حسرت و افسوس سالهایم را پر رنگ تر از هر زمانی میسازند و دلتنگی هایم به محل و اهالیش و به کسبه و زحمتکشانش که با آنها و در کنار آنها رشد و نمو کرده ام از یخ فروش ,قهوه چی , دستفروش , بساطی ,عطار , نجار,نانوا و نفتی . . . بیشتر از هر زمانی میگردند آری برای کسانی که داشتن برایشان مهم نبود بلکه بودن و باهم بودن ارجحیت داشت و این عکس هم دلیلی بر این مدعا میباشد.
پروردگارا ,سفر کرده های از میان مسافران از راه رسیده این تصویر راهشان پر نور ومقصدشان آرام و مانده ها هم اقامتشان پر دوام باد .

۳ نظر:

ناشناس گفت...

حسین عزیزم ، مثل همیشه زیبا و احساسی رو که از بیانش ناتوانم رو با قلم طلائیت بیان میکنی ، امیدوارم همیشه شیامت و پاینئه باشی.
ارادتمند و بچه محل شما

ناشناس گفت...

میبخشی جمله بالا رو تصحیح میکنم
(امیدوارم همیشه سلامت و پاینده باشی)

نق نقو گفت...

حسین عزیز
"کربلایی ها" عکس جالب و خاطره انگیزیست.