پیرزن
-
*مرگ من روزی فراخواهد رسید*
صبح ها که، پنجره را باز می کنم، پیرزن با موهای سفید و آراسته، با سر سلام می
دهد. او عادت دارد که هر روز صبح، یک مشت نان خشک، ...
۳ روز قبل
کوچه ای هست که قلب من آن را // از محلههای کودکی ام دزديده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر