۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

بادبادک . . .

آنزمانها روی خرپشته ها و پشت بومهای کاهگلی چه کسی فکرش را میکرد که روزی و روزگاری بجای باد بادک هایمان نخ خودمان پاره شود و باد مارا با خود ببرد . . .


یادته بچه گی ها
اون وقتها
اون قدیما
اون روزها
اون شبها
یادته پشته بونا
اون بادا
بادبادکا
اون عشقا
اون حرفا
اون قهرا آشتیا


۹ نظر:

صدف گفت...

دقيقا حه كسي باور ميكرد همه ارزوشون باشه باد ببرتشون از اون سرزميني كه توش هستن

فرهاد گفت...

یادش بخیر فریدون فرهی با صدای گرمش ، البته اگه خوانندش درست یادم مونده باشه !

ماری گفت...

http://ashianefakhte.blogspot.com/

متنی که نوشته شبیه متن اقای رضا رشید پور هست بنام بر باد رفته ادرس وبلاگ ایشون رو براتون فرستادم

سیروس گفت...

اقا سلام،
من مدتهاست که مطالب شما را میخوانم و برای من بسیار شادی اور است.
امیریه قلب پایتخت بود و شاید هنوز هم باشد چون خیلی چیزها هرگز تغییر نخواهد کرد!
شما انسانی مثبت نگر هستید و این بسیار خوب است اما ایا عباس کله پا و مرتضی بابا کرم را هم در ان محله میشناختید؟
سیروس

حسین . امیریه گفت...

سلام
سیروس خان امیدوارم که دوباره سر بزنی و جوابت را بخوانی اگر آدرسی گذاشته بودی خودم میامدم در هر صورت دوست نازنین با سپاس از مهرت باید بگویم عباس کله پا خاطرم نیست ولی مرتضی بابا کرم اگر چه چند سالی از من بزرگ تر بود و به دسته ما نمیخورد میشناسم و تا جایی که یادم میایداو در فرش فروشی سلوک در امیریه مشغول بود یا شاید پاتقش و با مرتضی اصفهانی و . . . دوست بود در هر صورت حدس میزنم که به امیریه وابستگیهایی دارید که اگر خاطراتی داشته باشید و یا عکسی از آنموقع ها باعث شادی خواهد شد.
ایام بکام و شاد باشی

سیروس گفت...

حسین اقای عزیز سلام،
بله من هم مانند شما به امیریه وابسته ام. مادرم متولد مهدی خانی(مهدی موش) بود و پدرم بچه میدان شاهپور و خودم و دوستانم سالها در مقابل کفش فروشی ایران، سر کوچه علوی و ایستگاه اتوبوس خط 215 روزگار گذراندیم.
هشت سال ابتدائی تحصیل را در مدرسه مدنی در محل "پل امیربهادر" گذراندم.
ممکن است بنوعی همدیگر را بشناسیم و شاید بعضی اسامی کمک کننده باشند، ایا همایون تندری، قاسم حمزه،محمد ضیائی پور ، اردوان و اردشیر تبریزی را میشناسید؟

حسین.امیریه گفت...

سیروس عزیز اتفاقا منهم بچه مهدی موش هستم بچه کوچه سعادت و دبیرستان اقبال آشتیانی (اقبال گدا) میرفتم اوایل دهه پنجاه این بچه ها را اسما نمیشناسم اما حتما شاید با برخی و حتی خودت آشنا باشم خلاصه با تمام وجود از اینکه بچه محلی را یافته ام خوشحالم باز اگر وبلاگی یا وبسایتی داری بدهی خوشحال میشم ضمنا آدرس ایمیل من در وبلاگ هست که اینجا هم مینویسمراستی مدرسه مدنی بغل کوچه بابل و پنچرگیری یا آپاراتی ها نرسیده به مغاذه موسیو یادم هست.
hossein58@gmx.de

ناشناس گفت...

خدا بیامرزد سیدعلی کبابی سرمیدان شاهپور اول خ مهدی خانی را چند سال پیش توی سالمندان کهریزک فوت کرد سیدعلی وانتی داشت و سردارسپه مجانی میداد به جوادیساری اسباب موزیک مجانی حمل میکرد و عروسی ها کباب میزد مجانی و جواد حالشومیبرد

ناشناس گفت...

سید علی کبابی وانت پیکان داشت و وسایل موسیقی جواد یساری را به عروسی ها جشنهاحمل میکرد و کرایه از جواد نمیگرفت و حتی کباب هم در جشن ها سیخ میکرد طفلی سید علی چند سال پیش سالمندان فوت کرد