۱۳۸۷ تیر ۱۳, پنجشنبه

یکصد و بیست و پنجمین سالروز تولد فرانتس کافکا - Franz Kafka


امروز مصادف است با ١٢۵ سالروز تولد کافکا که اورا با کتابهای مسخ , محاکمه و... میشناسیم او که در اخرین سال حیاتش در رختخواب بود و بیماری وی پیشروی نموده و به گلو و حنجره اش آسیب رسانده که نمیتوانست تغذیه نماید شدیدا لاغر شده بود اما با این وصف دیوانه وار مینوشت چیزی که باعث تعجب است و معمایی لاینحل دو یادداشتی که از او برای دوستش باقی مانده که از وی میخواهد بجز۵ کتاب او باقی اثار اورا بسوزاند.دکتر راینر اشتاخ (Dr. Reiner Stach )نویسنده بیوگرافی کافکا معتقد است او چون کمالگرا بود وفکر میکرد برخی از آثارش در جهان ادبیات آنزمان جایی نداشته باشند میخواست آنها را از بین ببرد و او ادامه میدهد تقریبا تمامی کارهای اولیه اش و قسمت عظیمی از دفتر خاطراتش را شخصا از بین برده بود اگر آنها میماندند امروز ده برابر آنچه از او مانده میبود جای خوشبختیست و باید سپاس گذار دوست او باشیم که خواسته کافکا را جامه عمل نپوشانید و ٣٤٠٠ صفحه از یادداشت ها و١۵٠٠ عدد از نامه های کافکا که نزد او بوده الان موجود میباشد.

در سال ١٩٣٤ در یورش گشتاپو به خانه خانم یهودی که دوست کافکا بود آخرین دفاتر خاطراتش را که نزد وی بود با خودشان بردند که حدود بیست دفترچه که از سرنوشت آنها آگاهی نیست . کافکا در ویکی پد یا



۷ نظر:

گیس طلا گفت...

میلان کوندرا یه بحث جالب داره در این مورد که ایا این دوست به کافکا خیانت کرده یا نه ...ادم درگیر میشه

عمو اروند گفت...

یکی خودش نوشته‌اش را می‌سوزاند و کسانی نوشته‌های مخالفان را. دنیای عجیبی است.

ناشناس گفت...

ما از بهشت رانده شده ایم، اما بهشت ویران نشد و این خود نوعی بخت مساعد بود، زیرا اگر ما رانده نمی شدیم، ممکن بود، بهشت ویران گردد. فرانتس کافکا.

ناشناس گفت...

درود بر تـــــــــــــــــو...

چشممان بود به آیینه و آیینه شکست
گفته بودند بزرگان که حقیقت تلخ است
آدم از تلخی این تجربه ها می فهمد
که به زیبایی آیینه نباید دل بست
ناگزیرم که به این فاجعه اقرار کنم:
خواب هایی که ندیدم به حقیقت پیوست
کاری از دست دل سوخته ام ساخته نیست
قسمتم دربدری بود همین است که هست
در دلم هرچه در و پنجره دیدم بستم
راه را بر همه چیز و همه کس باید بست
چمدان بسته ام و عازم خلوت شده ام
غزل و خلوت غمبار...، خدایی هم هست

دلشاد باشی و پاینده...نازنین.....................................بدرود

Shabnam گفت...

حسين عزيز،ممنونم از لينک، راستی اين کدوم يکی از دوستان کافکا بود که در جمله آخر نوشتی گشتاپو دفترهای کافکا رو از خونه اش جمع کرد؟آيا منظور ملينا هست؟

Shabnam گفت...

ممنون حسين عزيز،بله، حدس زدم که بايد منظور ملينا بوده باشه، چون کافکا دفترهای خاطرات خودش رو به اون بخشيده بود.

Shabnam گفت...

ملينا= ميلنا