۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

از دل نرود هر انکه از ديده برفت

خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه



این چند روزه یعنی از روزی که عقاب پرواز کرد حال و روز خوشی نداشته و رغبتی برای نوشتن هم ندارم . تنها مشغولیتم خواندن مطالبی که در مورد او و برای او, بود و آنها هم از اندوهم که نکاستند بلکه بر آن افزودند و بدتر اینکه همانطور که به خیلی واقعیتها و غفلتها رسیدم که نتیجه اش این بود که دریابم ناصر نازنین بجز اسطوره, نمونه ایی از حق کشی ها و یکی از بیشمار قربانیان انقلابهایی بود که بعد از انقلاب شکل گرفتند و چه بسا از اولین هایش که متاسفانه ذوق زدگی و یا همان انقلاب زدگی باعث شد که اکثر غریب به اتفاق نفهمیدیم وحتی گاهی هلهله کنان هورا هم کشیدیم و صحه گذاشتیم .
از انقلاب فرهنگی دانشگاه ها تا انقلاب اداری و . . . که در مورد فوتبال انقلاب ورزشی با نام طرح 27 ساله ها غالب شد که غافل از این بودیم که این ها همگی غربال کردن و یار گیری بود که ثمره تمام آنها ویرانی های بجا مانده میباشد که اگر ورزش مختصری وضع بهتری داشته باشد تنها بر میگردد به همان غیرت جوانان و پیشکسوتان و حمایت مردم که این چند روزه شاهد آن بوده و هستیم که همین نصب بنر ناصر حجازی در لندن در بازی دیشب و یا پوشیدن لباس حجازی پرسپولیسی ها در بازی امروز نمونه هایی از همین همبستگی میباشد که باید قدرش را دانست و از آن آموخت
در این چند روزه بارها این ترانه را که گویی برای این مصیبت خوانده است را گوش کردم که میتوانید در اینجا
بشنویید

۱ نظر:

صدف گفت...

روحش شا د خيلي حيفش بود