شبانه
مرگ من سفری نیست،
هجرتی است
از وطنی که دوست نمی داشتم
به خاطر نا مردمانش
آئین مردمی
از دست
بنهاده اید؟
پر پرواز ندارم
اما
دلی دارم و حسرت درناها
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچه ماهتاب
پارو می کشند،
خوشا رها کردن و رفتن؛
خوابی دیگر
به مردابی دیگر!
خوشا ماندابی دیگر
به ساحلی دیگر
به دریائی دیگر!
خوشا پر کشیدن خوشا رهائی،
خوشا اگر نه رها زیستن، مردن به رهائی!
آه ، این پرنده
در این قفس تنگ
نمی خواند
از شعر شبانه احمد شاملو
روزی روزگاری، موسیقی آذربایجانی
-
*روزی روزگاری، موسیقی آذربایجانی*
روزی روزگاری، رادیو بود و ضبظ صوت. رشید بهبود اف بود و زینب و ربابه و شوکت
و عاشق ها، مصطفی پایان بود و عیسی باربد و......
۲ روز قبل
۱ نظر:
شاملو، نامی که هرگز از ذهن و دل ما پر نخواهد کشید.
ارسال یک نظر