در سالهای تقریبا دور بین دهه30 و 40 که تهران به بزرگی الان نبود چهارراه پهلوی پایین . تقاطع امیریه و پهلوی و سپه را مرکز تهران میگفتند که با رشد طبیعی کم کم به سه راه شاه و چهارراه پهلوی بالا و بالاخره در آستانه دهه پنجاه که از گوشه و کنار مردم به پایتخت سرازیر شدندو رشد سریع تری پیدا کرد مرکزیت شهر به میدان ولیعهد رسید. خب همین دهه هم مقارن بود با ساخت فیلم قیصر وکپی ها و دنباله رو های آن که همگی روی جوانمردی ولات بازی و چاقو کشی و غیره دور میزد و بدون استثنا هم قصه ها در محله های جنوبی اتفاق میفتادند و هم قهرمانان مثبت و منفی هم از ساکنین این محلات بودند . همین امر هم موجب شد که اصطلاح پایین شهری و بالا شهری اگر تنها در نوشته ها گاها دیده میشد حال نقل مجالس شده و مردم کوچه و بازار شهروندان را به جنوب شهری و شمال شهری تقسیم کنند بطوریکه این تقسیم بندی تاثیر نامطلوبی در جامعه گذاشته بود . اهالی بالا فکر میکردند تمام پایینی ها آدمهایی هستند با دهانی بی چاک و بست و هر کدام ضامنداری در جیب و قمه ایی در آستین دارند و در مقابل پایینی ها هم بالایی ها را مشتی فوفول و سوسول و بچه ننه و مامانی و . . . میدانستند . باری در این وانفسا و این جدا سازی محله ما هم جنوب شهر محسوب میشد که اگر جایی پرسشی پیش میامد و ما بچه های امیریه از فروتنی و شکسته نفسی و یا بعضا برای خودی نشان دادن وقتی از ما پرسیده میشد بچه کجایی, میگفتیم پایین یا جنوب شهر, طرف که حس کنجکاویش ارضا نشده بود و دقیقا میخواست بداند کجا ,وقتی میگفتیم امیریه طرف بیدرنگ تا واژه ما بپایان نرسیده میپرید وسط میگفت امیریه ,اونجا که جنوب شهر حساب نمیشه و خود شروع میکرد مسلسل وار تمام محسنات محله ما از آغاز تا امروزش را از زمانی که جای شاهزاده ها و شازده ها و درباری ها بوده تا اینکه بعد از آنها هرچه بازاری درست حسابی جایشان راگرفته که هنوز هم در آنجا خانه داشته و دارند و ده ها تعریف دیگر که روح ما از آن خبر نداشته را ردیف میکرد و دست اخر هم پرانتزی باز میکرد و امیریه را داخل آن میگذاشت و بعضی از آنها حتی کاسه داغ تر از آش شده ما را توپ وتشری هم میزدند که برویم تاریخچه محلمان را بخوانیم تا چنین افترای بزرگی به آن نزنیم .تافته جا بافته بودن امیریه که ورد زبان همگان بود باعث شده بود باز در همان دهه پنجاه که تمام لوازم و اسباب کیف و حال برقرار بود و دیسکو ها هم براه بودند دختران و پسرانی که میخواستند با هم دوست بشوند و از بخت بد مال پایین شهر بودند مانند بچه های نازی آباد و جوادیه و قلعه مرغی و آن حوالی که به امیریه نزدیک بودند از مصونیت آن سود برده برای اینکه طرف مقابل به ذوقش نخورد خود را از اهالی امیریه جا میزدندکه جنوب شهر محسوب نمیشد و نکته جالب اینکه هنوز هم خیلی ها امیریه را با همان دید مینگرند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر