۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

امیریه تافته همیشه جدا بافته . . .

در سالهای تقریبا دور بین دهه30 و 40 که تهران به بزرگی الان نبود چهارراه پهلوی پایین . تقاطع امیریه و پهلوی و سپه را مرکز تهران میگفتند که با رشد طبیعی کم کم به سه راه شاه و چهارراه پهلوی بالا و بالاخره در آستانه دهه پنجاه که از گوشه و کنار مردم به پایتخت سرازیر شدندو رشد سریع تری پیدا کرد مرکزیت شهر به میدان ولیعهد رسید. خب همین دهه هم مقارن بود با ساخت فیلم قیصر وکپی ها و دنباله رو های آن که همگی روی جوانمردی ولات بازی و چاقو کشی و غیره دور میزد و بدون استثنا هم قصه ها در محله های جنوبی اتفاق میفتادند و هم قهرمانان مثبت و منفی هم از ساکنین این محلات بودند . همین امر هم موجب شد که اصطلاح پایین شهری و بالا شهری اگر تنها در نوشته ها گاها دیده میشد حال نقل مجالس شده و مردم کوچه و بازار شهروندان را به جنوب شهری و شمال شهری تقسیم کنند بطوریکه این تقسیم بندی تاثیر نامطلوبی در جامعه گذاشته بود . اهالی بالا فکر میکردند تمام پایینی ها آدمهایی هستند با دهانی بی چاک و بست و هر کدام ضامنداری در جیب و قمه ایی در آستین دارند و در مقابل پایینی ها هم بالایی ها را مشتی فوفول و سوسول و بچه ننه و مامانی و . . . میدانستند . باری در این وانفسا و این جدا سازی محله ما هم جنوب شهر محسوب میشد که اگر جایی پرسشی پیش میامد و ما بچه های امیریه از فروتنی و شکسته نفسی و یا بعضا برای خودی نشان دادن وقتی از ما پرسیده میشد بچه کجایی, میگفتیم پایین یا جنوب شهر, طرف که حس کنجکاویش ارضا نشده بود و دقیقا میخواست بداند کجا ,وقتی میگفتیم امیریه طرف بیدرنگ تا واژه ما بپایان نرسیده میپرید وسط میگفت امیریه ,اونجا که جنوب شهر حساب نمیشه و خود شروع میکرد مسلسل وار تمام محسنات محله ما از آغاز تا امروزش را از زمانی که جای شاهزاده ها و شازده ها و درباری ها بوده تا اینکه بعد از آنها هرچه بازاری درست حسابی جایشان راگرفته که هنوز هم در آنجا خانه داشته و دارند و ده ها تعریف دیگر که روح ما از آن خبر نداشته را ردیف میکرد و دست اخر هم پرانتزی باز میکرد و امیریه را داخل آن میگذاشت و بعضی از آنها حتی کاسه داغ تر از آش شده ما را توپ وتشری هم میزدند که برویم تاریخچه محلمان را بخوانیم تا چنین افترای بزرگی به آن نزنیم .

تافته جا بافته بودن امیریه که ورد زبان همگان بود باعث شده بود باز در همان دهه پنجاه که تمام لوازم و اسباب کیف و حال برقرار بود و دیسکو ها هم براه بودند دختران و پسرانی که میخواستند با هم دوست بشوند و از بخت بد مال پایین شهر بودند مانند بچه های نازی آباد و جوادیه و قلعه مرغی و آن حوالی که به امیریه نزدیک بودند از مصونیت آن سود برده برای اینکه طرف مقابل به ذوقش نخورد خود را از اهالی امیریه جا میزدندکه جنوب شهر محسوب نمیشد و نکته جالب اینکه هنوز هم خیلی ها امیریه را با همان دید مینگرند .

هیچ نظری موجود نیست: