۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

نوروز نامه ایی دیگر . . .


عید نوروز از همان بدو ورود به اینجا که حال در آستانه پشت سر گذاشتن سومین دهه اش میباشم همواره از چند ماه مانده رسیدنش را روز شماری میکردم چرا که بیشتر از هر زمانی و هر بهانه ایی فرصتی بود که بجز خاطرات شیرینی که در گذشته از آن داشتم برایم زنده میکرد بلکه به یادم می آورد که کیستم و به کجا تعلق دارم و ریشه ام را در کجا جا گذاشته ام. در آن سالهای اولیه که هنوز از امکانات امروزی خبری نبود و تلفن هم براحتی و هم به ارزانی حال نبود دوستان و یاران را تقسیم کرده بودم, برای برخی نامه و برای عده دیگری کارت تبریکی و نزدیکترین ها را هم با تلفن برای عید دیدنی بسراغشان میرفتم و عده ایی هم به همین روش من به دیدارم میشتافتند و از غم غربتم میکاستند. همین امر باعث شده بود که روزی چندین بار بسراغ صندوق پستی خانه بروم و یا گوش بزنگ صدای تلفن بمانم . خلاصه آن حال و هوا هم برای خودش دنیایی بود عالمی داشتند که بخاطراتم پیوستند .اما جدای از اینها فراهم کردن فضای خانه که بوی عید بدهد هم از مشغولیات دیگرم بود که گاهی تنها سمبلی که دیده میشد سبزه ایی بود که سبز میکردم و این خواسته مادر بزرگ بود که اعتقاد شدیدی به آن داشت و انصافا تا زمان ازدواج هرگز سال نو را بی سبزه نگذاشتم البته چند عیدی هم با جر زدن و جانشین سازی سین هایی ,هفت سینی هم چیدم که بعدها با ورود همسر به زندگی هفت سین بصورت کلاسیکش به من بازگشت و خانه بیشتر از پیش بوی عید را داد و میده, اما افسوس که بازار نامه و کارت پستال کساد شد و ایمیل ها کوتاه که تنها برای انجام وظیفه و خالی نبودن عریضه رد و بدل میشوند جایگزینشان شدند و از طعم و مزه عید هایم کاستند وبدنبال آن هم همین سرعت انتقال اخبار که متاسفانه همگی یا بیشترشان هم خبرهای ناگواری میباشند تتمه آنرا هم که مانده بود گرفتند مانند همین دو عیدی که پشت سر گذاشتیم, بویژه عید امسال که از مصیبت ژاپن گرفته تا به خاک و خون کشیده شدن مردم بیگناه کشورها که برخا آنقدر غم انگیزند که آدمی درد خودش را از یاد میبرد . این نوشته و عکس بالا در جواب دوستانیکه از من پرسیده بودند که آیا به مراسم سنتی و فرهنگی ابا اجدادی خود پایبند هستم و آنها را برگزار میکنم یانه میباشد . باری تصویر بالا سفره امسال ما میباشد که نکته جالب آن وجود ماهی ها میباشد که برای دقایقی از دریایی که برایشان ساختیم جدایشان کرده و داخل تنگشان نمودییم وپای سفره آوردیم و نکته جالبترش داستان آنهاست که بترتیب قد بزرگتره سومین عیدش و متوسطه دومین و بالاخره کوچکه هم اولین عیدش بود که بگونه ایی حالا این سه از اهل بیت محسوب میشوند . خب حرف اهالی خانه شد و برای اینکه فرقی نگذاشته باشم باید بگویم که اگر ماهی ها زیبایی را به خانه و سفره هفت سین ما اهدا میکنند دو موجود دوست داشتنی دیگری هم هستند (قناری هایمان ) که یکی از آنها از چند هفته مانده به بهارو عید مژده آمدنش را با آواز هوش ربای روح انگیزش میدهد که متاسفانه پارسال این ماموریت را بوبوش و دخترک که در طول سال هر دوی آنها یکی بعد از دیگری بسوی ابدیت پرواز کردند, بعهده داشتند که امسال جایشان بسیارخالی بود اگر چه جانشینان دوست داشتنی آنها انگوری آوازه خوان و دوست زیبایش کاکلی در نغمه سرایی و آوردن بهار برایمان سنگ تمام گذاشتند.


برای دیدن تصاویر در اندازه اصلی روی آنها کلیک کنید



۴ نظر:

ناشناس گفت...

Dear Housein
I wish you the best
shamy

صدف گفت...

به عجب سفره زيبايي هميشه خاطرات خوب داشته باشين و برامون تعريف كنين . امين

پریسا گفت...

من که نمی تونم حتا تصور کنم سی سال؟ همش میگم نکنه منم گرفتار بشم؟ :((

دختر مهربان , Snowy Queen گفت...

سلام حسین عزیز
سال خوشی پر از عشق و مهربان بودن و آرزوهای براورده شده و شادی برایتان آرزو می کنم
سال نو مبارک