۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه

بهارانه . . .

بهارانه حسین منصوری از صفحه فیسبوک امیریه

دوستان عزیزم، فرارسیدن بهار و زیباترین جشن دنیا را به یکایک شما شادباش میگویم و برای شما و عزیز...انتان سالی سرشار از سرسبزی، تندرستی، شادکامی و خلاقیت آرزو میکنم. وظیفۀ وجدانی وعاطفی خود میدانم که در چنین روزی از بانویی یاد کنم که برای نخستین بار نوروز را برای من معنا کرد و زمانی که سایۀ پرفروغ دخترش به اصل روشن خورشید پیوست چنان مادرانه بر سرم چتر مهر و محبت گشود و رنج یتیمی را کاهش داد که من تا روزی که زنده ام مدیون محبت ها و فداکاری های اویم. منظورم بانو توران وزیری تبار، مادر فروغ فرخ زاد است که من او را خانوم جان صدا میکردم. نوروز در میان فرخ زادها همیشه با شور و شعفی وصف ناپذیر جشن گرفته میشد و خانوم جان به راستی سنگ تمام میگذاشت. من پیش از آنکه به همراه فروغ از جذامخانۀ باباباغی تبریز به تهران بیایم هیچ اطلاعی از جشن نوروز نداشتم. اولین باری که با این جشن مواجه شدم نوروز 1342 بود. خانوم جان چنان به تکاپو افتاده بود و چنان از نوروز میگفت و میگفت که در نگاه کودکانۀ من پنداری آخر زمان شده. به همین خاطر بار نخست سخت دلهره داشتم که چه اتفاقی قرار است رخ بدهد، و هر چه به لحظۀ سال تحویل نزدیک تر میشدیم بر هیجان خانوم جان و شور و شعفش افزوده میشد، همچنین بر دلهرۀ من.به لحظۀ سال تحویل که رسیدیم خانوم جان گفت "حسین جون وقتی زنگ تحویل سال رو شنیدی باید به سه چیز نگاه کنی. اول به سبزه نگاه کن چون برات تمام سال برکت و سرسبزی میاره. بعد به ماهی ها نگاه کن که دهنشون تکون میخوره چون دارن برات دعا می کنن. آخرش هم نگاه کن به تخم مرغ روی آینه چون سال که تحویل میشه تخم مرغ روی آینه میچرخه. " و این را چنان با اطمینان میگفت که تخم مرغ روی آینه هیچ شانسی بجز چرخیدن نداشت. خانوم جان امروز دیگر در میان ما نیست، ولی یادش در خاطر من همیشه سبز است، اگرچه تخم مرغ روی آینه دیگر نمی چرخد.با بهترین آرزوهای بهارانه و نوروزی. ارادتمند. حسین منصوری

هیچ نظری موجود نیست: