« هنوز آن روز فرا نرسيده است، پرچمهايتان را نبنديد
گوش فرا دهيد، آنچه را ميشنويد، زوزه ی شغالان است
صفهايتان را فشرده تر كنيد بچهها،
اين نبرد، نبرد با فاشيزم است، نبرد آزادی است.»
ناظم حکمت
سرزمینم (وطنم) شعری از ناظم حکمت
Memleketim, memleketim, memleketim
ne kasketim kaldı senin ora işi
ne yollarını taşımış ayakkabım
son mintanım da sırtımda paralandı çoktan
şile bezindendi
.Sen şimdi yalnız saçımın akında
,enfarktinda yüreğimin
alnımın çizgilerindesin
memleketim,memleketim,memleketi
ترجمه
وطنم، وطنم، وطنم،
نه کلاهم باقى ماند، که دوخت آنجا بود،
نه کفشهایم که راههایت را پیموده بود.
آخرین کتم نیز، از پارچهی «ایشله»
فرسود و از بین رفت.
.اکنون تو تنها در سپیدى موهایم،
در سکتهی قلبم
در چینهاى پیشانیم حضور دارى
وطنم،وطنم، وطنم
به یاد آن پسران نوجوان
-
*حکایت پسران سیزده ساله*
روز هشتم آبان ماه 1359 خبر رسید که پسرک سیزده ساله ای به نام *محّمد حسین
فهمیده*، نارنجک به کمر بسته و زیر تانک رفته و هم دشمان ...
۲ هفته قبل
۵ نظر:
سلام حسین آقا
شما همیشه مرا شرمنده محبت هایتان میکنید
ممنونم از لطفتان
سلام، حسین جان چرا این همه کم لینک در بلاگ نیوز میدهی انهم در این شرایط حساس. قربانت
تولد حضرت علی . روز پدر . روز مرد بر شما مبارک.
برو به درک, تو نشستی آلمان الکی خوشی.... اگه تو دلت به حال امیریه, وطنت می سوخت ..فرار نمی کردی آلمان , حداقل از خواهر مرحومت شرم کن که توی وطنش مرد....همینمان مانده تو مرفه بی درد اظهار نظر درباره مسایل ایران کنی ..مایه تاسفه
برو به درک, تو نشستی آلمان الکی خوشی.... اگه تو دلت به حال امیریه, وطنت می سوخت ..فرار نمی کردی آلمان , حداقل از خواهر مرحومت شرم کن که توی وطنش مرد....همینمان مانده تو مرفه بی درد اظهار نظر درباره مسایل ایران کنی ..مایه تاسفه
ارسال یک نظر