لباس شخصی ها
از زمان اعتراضات خیابانی و نقش لباس شخصیها بارها خواستم راجع به آنها که چه کسانی هستند و به کجا تعلق دارند و از کجا تغذیه میشوند بنویسم که در طی همین چند روز گدشته در سایتها و وبلاگها دیدم دوستان برخی با نوشته و بعضی با قرار دادن تصویرشان آنان را به اندازه کافی هم میهنان معرفی نموده اند و چه بسا خیلیها اینان را در مجاورتش زندگی میکنند و بهتر میدانند که این پارازیتهای جامعه از چه قماشیند و . . . همین بود که یاد فیلم زد(z) و چماقدار هایش که مشتی بزهکارها و منحرفان جنسی و . . . بودند افتادم که قسمتی از این فیلم را با موزیک جادویش را در پایین این نوشته قرار دادم تا تجدید خاطره ایی گردد .
موزیک کامل فیلم . . .
موزیک کامل فیلم . . .
در همین زمینه از بالاترین : صحبتهای یک بسیجی چماقدار: ضد انقلابها نامزدم را هم گول زدهاند!
یک مقاله مفصل و خواندنی توی وال استریت ژورنال. من اینجا بعضی از نکات مهمشو ترجمه میکنم. این یارو به اسم مهدی مرادانی، 24 ساله، از نیروهای فعال بسیجه و ساکن شهر ری. یک مغازه داره و ظاهرا از این خرت و پرتهای مذهبی و سیدی نوحه و از این جور چیزها میفروشه. البته تو روزهای اخیر همراه نیروهای بسیجی دیگه مشغول مهرورزی به معترضان تهرانی بوده و طبق اقرار خودش تو سرکوب دانشجویان کوی دانشگاه تهران موقعی که 14 سالش بوده هم دست داشته. یکجا میگه " اسلام و انقلاب به من نیاز دارد و اگر حکومت از من بخواهد جانم را فدایش میکنم. جامعهی ما آغشته به گناه شده و مملو از ضد انقلاب است". میگه رئیسمون، حسام غلامی، 27 ساله، فرمانده بسیج شهر ری گفته که اینا (معترضین) مردم معمولی نیستند و همشون دشمنند. وظیفه شرعی و انقلابیمون اینه که اینها رو سرکوب کنیم. یک جایی میگه توی تظاهرات از موتورش افتاده و مردم کتکش زدند و الانم با یک پای شل راه میره. بعد ادعا میکنه که تعداد زیادی بسیجی مجروح و کشته شدند و بعضی از بسیجی ها به صورتشون اسید پاشیده شده! اما نکتهی جالب حرفاش اینه که ظاهرا نامزدش بخاطر دست داشتنش تو کتک کاری مردم ازش جدا شده و حلقهی نامزدیشو پس فرستاده و کلا تلفنهاش رو جواب نمیده (حیونکی!). میگه ضد انقلابها نامزدم را هم گول زدهاند. اصل مطلب . . .
۶ نظر:
باسلام من برای اولین بار این وبلاگ دیدم وبقدری متاثر شدم چون عکسها قلب من را هم در ان محله جا گذاشته وهنوزهم که هنوزه من سرگردان ان بستنی گواهی هستم شب های 5 شنبه بابا مارا میبرد وبستنی میخوردیم یا خودش میخرید میاورد چند بار رفتم ان محله وبستنی فروشی را ندیدم شاید چون بیشتراز حد هیجان زده دیدن انچا بودم بقدری خاطره دارم از اون محله شاید روزی یه خونه بخرم اونجا وبه سبک قدیم اراسته کنم تا شاید نسلهای بعد هم ببینند ما چه روزگاری داشتیم همه صفا وپاکی بود چیزی که دیگه کم پیدا میشه به امید پیروزی وسربلندی ایران عزیز
هر کاری کردم نتوانستم ادرس ابنترنتی خودم بگذارم لطفا در وبلاگ راهنمایی فرمائید
دوست عزیز beta با سپاس از پیام پر
مهرتان ایکاش در پایین مطلبتان آدرس خود را مینوشتیدامیدوارم باز اینجا سربزنید.
مجدد سلام دارم از اول وبلاگ قشنگتان را میخوانم واول هم از مطلب بسیار زیبای خ شاهپور محل زندگی کودکی وجوانی را میخوانم وبسیار متاثر از این همه احساس پاک وقشنگ شما برای به یادآوری گذشته نه چندان دور کمی وقت میبره ولی مهم نیست من تا اخر با چشم گوش وجان میخوانمش یاد گذشته بخیر جالب اینهم بدونید که من هم ترک هستم یاشاسین آذربایجان در مورد ایران هم هر سوالی از محله و وتهران داشته باشین خوشحال میشم جواب بدهم
هرکاری میکنم نمیتونم ادرس ایمیل بگذرم
همش این جمله نوشته میشه
آدرس اینترنتی دارای نویسه های غیرمجاز است
دوست محترم با سپاسی مجدد به ایمیل وبلاک در تماس با من میتوانید بفرستید
hossein58@gmx.de
با درود فراوان بر حسين گرامي
گويا شما بيشتر از من كه اينجا ساكن هستم از اوضاع اطلاع داريد.
سلام . مناتفاقی وارد اینجا شدم . خواستم بگم که من مهدی مرادانی را کامل می شناسم و اگر کسی خواست ببینش یا وضعیت الان وی رو بگم به من ایمیل بزنه . ali.mohajerani58@yahoo.com
ارسال یک نظر