لنزلوت ( توله سگ) زمانی که به دنیا آمد تنها 71 گرم وزن داشت و حدودا اندازه شصت آدمی قدش بود بطوری که دامپزشک میگوید امیدی به زنده ماندن او نیست بهتر است که از بین ببرنش و راحتش کنند . مادر این توله سگ آنا همان زمان که بچه بدنیا آمده بود و متوجه کوچکی و غیر طبیعی بودنش شده بود, اورا از خود رانده بود. جنیفر صاحب سگ که پرورش دهنده نیز میباشد, هم امیدی به زنده ماندن لنزلوت نداشت و خودش میگوید : این بچه نرمال هفت مرتبه کوچکتر از توله سگها بود اولش فکر میکردم مرده است و یا بزودی میمرد .با این اوصاف جنیفر همان روز نخست با هرسختی به بچه غذا میدهد و کیسه آب گرمی را داخل سبد قرار داده و لنزلوت را میان حوله ایی پیچیده در آن قرار میدهد و بعد از مدتی که باز میگردد با تعجب میبیند که خبری از نوزاد نیست که متوجه میگردد گربه خانه میمکی که خود تازه صاحب بچه شده بود لنزلوت را به دندان گرفته برده و اورا تمیز کرده و چون فرزندان خودش به او گرمای مادرانه و شیر میدهد جنیفر با خوشحالی میگوید اگر این گربه مهربان نبود این توله سگ سه روز هم زنده نمیماند . بعد از دوهفته که از این ماجرا میگذرد پزشک از رشد لنزلوت اظهار رضایت میکند و میگوید که سه برابر تولدش به وزن او اضافه شده و مژده میدهد که خطر رفع شده, حال که این توله سگ کوچک که تقریبا هم شکل و شمایل خواهران و برادرانش شده آنا مادرش هم اورا پذیرفته است .
در پایان این گزارش رپورترمیپرسد آیا روزی لنزلوت به یاد خواهد آورد مادر دومش یک گربه بوده است ؟
متاسفانه در یوتوب و یا جاهای دیگر نتوانستم فیلم این مطلب را پیدا کنم اما کسانی که مایل باشند میتوانند فبلم مربوط به نوشته بالا را
در اینجا ببینند و برای اطلاع دوستان لازم به ذکر است ابتدا یک آگهی 20 ثانیه ایی میاید بعد فیلم این حکایت باور نکردنی آغاز میگردد . منظورم از ترجمه و درج مطلب فوق حال که همه جا را غم و اندوه فرا گرفته , زنگ تفریحی و گریزی باشد اگر شده برای لجظه ایی, میخواستم مقدمه ایی بنویسم که از آنهم چشم پوشیدم که شما دوستان در پیامهایتان بنویسید.
۶ نظر:
باسلام گرم به شما
ای کاش انسانها هم بوی از .....
الان در اینجا به جای اینکه حامی کسی باشند هرروز میشنویم گلی از گلهای زمین پرپر شده ودر ایران حتی شوق وذوقی نیست که حتی از انسانیت حمایت کنند چه برسدبه یک موجود دیگر خدا راستی چرا انسانها همیشه برای قدرت انروی خود را نشان میدهند بجای حمایت بجای بالا بردن علم وفرهنگ مثل قبایل وحشی بجان هم افتاده اند؛
تمام وبلاگ خواندم وبه رو. شدم وکوچه دلگشا هم در امیریه میبا شد دیدمش با ارزوی موفقیت برای شما
دایی حسین عزیز...هم گریزی بود از حال و هوای این روزها و هم تلنگری بود که محبت و عشق در تک تک موجودات هست...فقط باید بیدار شود ...کاش اینقدر در انشانها زنگار نخورده بود و بدی روی آن را نگرفته بود...به امید روزهای بهتر
مطلب جالبی بود منهم از یک گربه خیابانی نگهداری می کردم که مدتی پیش صاحب سه فرزند شد ماجراهایش را در بخش محیط زیست در وبلاگم نوشته ام...
هروقت یک همفکر و دوست هم عقیده ای را در زمینهء موضوعات سیاسی اجتماعی روز می بینم گویی یک امید تازه یافته ام خوشحالم که هم عقیده ایم.
مطلب زیبای بود دوست عزیز. از این گونه موارد بسیار در دنیای حیوانات پیش اومده و میاد و ادمیان باید بیاموزند از این مخلوقات خدا....
همیشه از خواندن و شنیدن این خبرها آنقدر خوشحال و آرام می شوم که برای لحظاتی، لبخدی بر روی لبانم نقش می بندد و جنایت ها و ظلم های بشر به حیوانات را می خواهم در آن لحظه فراموش کنم یعنی بهش فکر نکنم. درود بر آن ماده گربه ی فداکار. واقعاً از شما بخاطر انعکاس این خبر سپاسگزارم. همیشه سبز باشید هم روحتان هم افکارتان هم گفتارتان.
درود بر شما
چقدر با شنیدن این اخبار - احساس ارامش خوبی بهم دست میده .
راستی حسین جان بلدی دیکته کلمه " استعفا " چه جوریه ؟؟
یه سر به اینجا بزن - خالی از لطف نیست !!!!
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=56898
ارسال یک نظر