اقا سلام، من مدتهاست که مطالب شما را میخوانم و برای من بسیار شادی اور است. امیریه قلب پایتخت بود و شاید هنوز هم باشد چون خیلی چیزها هرگز تغییر نخواهد کرد! شما انسانی مثبت نگر هستید و این بسیار خوب است اما ایا عباس کله پا و مرتضی بابا کرم را هم در ان محله میشناختید؟ سیروس
سلام سیروس خان امیدوارم که دوباره سر بزنی و جوابت را بخوانی اگر آدرسی گذاشته بودی خودم میامدم در هر صورت دوست نازنین با سپاس از مهرت باید بگویم عباس کله پا خاطرم نیست ولی مرتضی بابا کرم اگر چه چند سالی از من بزرگ تر بود و به دسته ما نمیخورد میشناسم و تا جایی که یادم میایداو در فرش فروشی سلوک در امیریه مشغول بود یا شاید پاتقش و با مرتضی اصفهانی و . . . دوست بود در هر صورت حدس میزنم که به امیریه وابستگیهایی دارید که اگر خاطراتی داشته باشید و یا عکسی از آنموقع ها باعث شادی خواهد شد. ایام بکام و شاد باشی
حسین اقای عزیز سلام، بله من هم مانند شما به امیریه وابسته ام. مادرم متولد مهدی خانی(مهدی موش) بود و پدرم بچه میدان شاهپور و خودم و دوستانم سالها در مقابل کفش فروشی ایران، سر کوچه علوی و ایستگاه اتوبوس خط 215 روزگار گذراندیم. هشت سال ابتدائی تحصیل را در مدرسه مدنی در محل "پل امیربهادر" گذراندم. ممکن است بنوعی همدیگر را بشناسیم و شاید بعضی اسامی کمک کننده باشند، ایا همایون تندری، قاسم حمزه،محمد ضیائی پور ، اردوان و اردشیر تبریزی را میشناسید؟
سیروس عزیز اتفاقا منهم بچه مهدی موش هستم بچه کوچه سعادت و دبیرستان اقبال آشتیانی (اقبال گدا) میرفتم اوایل دهه پنجاه این بچه ها را اسما نمیشناسم اما حتما شاید با برخی و حتی خودت آشنا باشم خلاصه با تمام وجود از اینکه بچه محلی را یافته ام خوشحالم باز اگر وبلاگی یا وبسایتی داری بدهی خوشحال میشم ضمنا آدرس ایمیل من در وبلاگ هست که اینجا هم مینویسمراستی مدرسه مدنی بغل کوچه بابل و پنچرگیری یا آپاراتی ها نرسیده به مغاذه موسیو یادم هست. hossein58@gmx.de
خدا بیامرزد سیدعلی کبابی سرمیدان شاهپور اول خ مهدی خانی را چند سال پیش توی سالمندان کهریزک فوت کرد سیدعلی وانتی داشت و سردارسپه مجانی میداد به جوادیساری اسباب موزیک مجانی حمل میکرد و عروسی ها کباب میزد مجانی و جواد حالشومیبرد
سید علی کبابی وانت پیکان داشت و وسایل موسیقی جواد یساری را به عروسی ها جشنهاحمل میکرد و کرایه از جواد نمیگرفت و حتی کباب هم در جشن ها سیخ میکرد طفلی سید علی چند سال پیش سالمندان فوت کرد
ببار باران
-
*یاغ ای یاغیش *پانزده روز از ماه مای می گذرد. یعنی بیست و پنجم اردیبهشت
است. نئیسان آیی، هر سال در این ماه و ماههای قبل اش باران می بارید چه
بارانی، باغچه...
اختلاف من و مولانا روی حضرت علی
-
علي، عمرو را از پا درآورد و نزد رسول خدا آمد. پيغمبر صلي الله عليه و آله
پرسيد: «چرا هنگامي كه با او روبه رو شدي، او را نكشتي؟» علي عليه السلام در
پاسخ گ...
دو داستان
-
-----------
در آکادمی داستان و رمان گردون، حسین امیریعقوبی یکی از بهترینهای من است؛
یکی از امیدهام در ادبیات داستانی ایران، یکی از داستاننویسانی که در...
تظاهرات ضد نژادپرستی و تورک ستیزی در ایران
-
سهشنبه ۱۹ آبان ۱٣۹۴ - ۱۰ نوامبر ۲۰۱۵
ساوالان سسی: روز دوشنبه ۱۸ آبان، معترضین مدنی تورک در شهرهای مختلف
آذربایجان، تهران و دیگر مناطق ترک نشین کشور به خ...
اینجا «تنهایی» عادلانه تقسیم میشود
-
باز به سرودن رسیده ام دفترکم! کوچه های ذهنم که حجمی از سرگذشت یک نسل بود
دیگر خالی شده اند دارم باور میکنم پاهایم نباید از کلیم خیالم بالاتر رود و
صدای قلب...
اندر احوالات شیخ بالد
-
مریدان شیخ بالد در وصف او چنین گفتند که در اصل از میسیونرهای مستفرنگ بود به
نام اسقف استپانوس که به نیت اشاعه کفر به ام القرا وارد شد که از قضا اربعین
بو...
برای آنها که در ( دهه ی شصت ) کودکی کرده اند.
-
اینقدر به من نگو « نوستالژی باز » ،
وقتی
در زادگاه « پت و مت » زندگی می کنم ،
نمی توانم از آن بگریزم!
وقتی « تام »با دوستم ازدواج کرده
و « جری » همسایه ی ...
چرا محمدي زاده را زياد مقصر نمي دانم !
-
يك هفته از رفتن محمد جواد محمدي زاده از سازمان محيط زيست مي گذرد. در اين يك
هفته به اين مي انديشيدم كه چرا آقاي محمدي زاده كه روز ورودش به سازمان با
اون اس...
تهران قدیم
-
تهران قدیم…. درود بر تو : من و فرندانم در تهران بدنیا آمدیم و شناسنامه
هایمان از تران صادر شده است تهران قدیم و
جدیدhttp://www.youtube.com/watch?v=bC...
برای آبی ترین آبی ها و زلال ترین زلال ها ناصر خان
-
از روزی که با خبر شدم ناصر خان حال خوشی نداره و بستریه هروقت که کامپیوتر
را روشن میکردم ترس و حشتی وجودم را میگرفت که با خبر پرواز عقاب آسیا روبرو
بشوم. ا...
ایمان
-
ایمان! همیشه برام سوال بود ایمان داشتن یعنی چی وقتی امروز از خواب پا شدم
معنی شو تمام فهمیدم
همه ی سلول هام بهم میگن داری درست میری دارن میگن دیدی آخرش شد...
۹ نظر:
دقيقا حه كسي باور ميكرد همه ارزوشون باشه باد ببرتشون از اون سرزميني كه توش هستن
یادش بخیر فریدون فرهی با صدای گرمش ، البته اگه خوانندش درست یادم مونده باشه !
http://ashianefakhte.blogspot.com/
متنی که نوشته شبیه متن اقای رضا رشید پور هست بنام بر باد رفته ادرس وبلاگ ایشون رو براتون فرستادم
اقا سلام،
من مدتهاست که مطالب شما را میخوانم و برای من بسیار شادی اور است.
امیریه قلب پایتخت بود و شاید هنوز هم باشد چون خیلی چیزها هرگز تغییر نخواهد کرد!
شما انسانی مثبت نگر هستید و این بسیار خوب است اما ایا عباس کله پا و مرتضی بابا کرم را هم در ان محله میشناختید؟
سیروس
سلام
سیروس خان امیدوارم که دوباره سر بزنی و جوابت را بخوانی اگر آدرسی گذاشته بودی خودم میامدم در هر صورت دوست نازنین با سپاس از مهرت باید بگویم عباس کله پا خاطرم نیست ولی مرتضی بابا کرم اگر چه چند سالی از من بزرگ تر بود و به دسته ما نمیخورد میشناسم و تا جایی که یادم میایداو در فرش فروشی سلوک در امیریه مشغول بود یا شاید پاتقش و با مرتضی اصفهانی و . . . دوست بود در هر صورت حدس میزنم که به امیریه وابستگیهایی دارید که اگر خاطراتی داشته باشید و یا عکسی از آنموقع ها باعث شادی خواهد شد.
ایام بکام و شاد باشی
حسین اقای عزیز سلام،
بله من هم مانند شما به امیریه وابسته ام. مادرم متولد مهدی خانی(مهدی موش) بود و پدرم بچه میدان شاهپور و خودم و دوستانم سالها در مقابل کفش فروشی ایران، سر کوچه علوی و ایستگاه اتوبوس خط 215 روزگار گذراندیم.
هشت سال ابتدائی تحصیل را در مدرسه مدنی در محل "پل امیربهادر" گذراندم.
ممکن است بنوعی همدیگر را بشناسیم و شاید بعضی اسامی کمک کننده باشند، ایا همایون تندری، قاسم حمزه،محمد ضیائی پور ، اردوان و اردشیر تبریزی را میشناسید؟
سیروس عزیز اتفاقا منهم بچه مهدی موش هستم بچه کوچه سعادت و دبیرستان اقبال آشتیانی (اقبال گدا) میرفتم اوایل دهه پنجاه این بچه ها را اسما نمیشناسم اما حتما شاید با برخی و حتی خودت آشنا باشم خلاصه با تمام وجود از اینکه بچه محلی را یافته ام خوشحالم باز اگر وبلاگی یا وبسایتی داری بدهی خوشحال میشم ضمنا آدرس ایمیل من در وبلاگ هست که اینجا هم مینویسمراستی مدرسه مدنی بغل کوچه بابل و پنچرگیری یا آپاراتی ها نرسیده به مغاذه موسیو یادم هست.
hossein58@gmx.de
خدا بیامرزد سیدعلی کبابی سرمیدان شاهپور اول خ مهدی خانی را چند سال پیش توی سالمندان کهریزک فوت کرد سیدعلی وانتی داشت و سردارسپه مجانی میداد به جوادیساری اسباب موزیک مجانی حمل میکرد و عروسی ها کباب میزد مجانی و جواد حالشومیبرد
سید علی کبابی وانت پیکان داشت و وسایل موسیقی جواد یساری را به عروسی ها جشنهاحمل میکرد و کرایه از جواد نمیگرفت و حتی کباب هم در جشن ها سیخ میکرد طفلی سید علی چند سال پیش سالمندان فوت کرد
ارسال یک نظر