«دل هر ایرانی آتشکده ای است»
ابراهیم پور داوود
از دیرباز تا کنون، آتش در نزد
ایرانیان از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار بوده است و بیشتر جشن ها و آیین
ها پیوند نزدیکی با آتش داشته و دارند. گمان می رود که جشن چهارشنبه سوری
نوع تغییر یافته ای از گاهنبار «همس پت میدیم گاه» ششمین و آخرین گاهنبار
سال است. بخش نخست این واژه یعنی «همس» از «هم» به معنی گرما و تابستان در
زبان اوستایی گرفته شده است و واژه ی همس پت میدیم روی هم به معنی برابر
شدن روز و شب و آغاز گرما است و این گاهنبار در روز نخست پنجه ی پایان
اسفندماه برگزار می شده است.
در هیچیک از متون باقیمانده ی
پیش از اسلام اشاره ای به جشن چهارشنبه سوری نشده است. در اوستا، کتیبه های
عیلامی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی و نیز در متون پهلوی و حتی در روایت های
مورخان یونانی درباره ی ایران نیز درباره ی جشن چارشنبه سوری سخنی گفته
نشده است.
متون دوران پس از اسلام نیز در
این باره تقریبا ساکت بوده اند، حتی در آثار محقق دقیقی همچون «ابوریحان
بیرونی» نیز درباره ی آن توضیحی داده نشده است. اما برخی اشاره ها در
تعدادی از متون کهن، نشان دهنده ی این است که گویا چارشنبه سوری نه تنها
برگزار می شده، بلکه از آن به عنوان «عادت قدیم» نیز نام برده شده است.[1]
نخستین و کهن ترین کتابی که در
آن به چنین آتش افروزی اشاره شده است، کتاب «تاریخ بخارا» نوشته ی ابوبکر
محمد بن جعفر نرشخی (286 تا 358 هجری قمری) است. در این کتاب که به نام
«مزارات بخارا» نیز شناخته می شود، واقعه ای به شرح زیر از میانه ی سده ی
چهارم و زمان «منصور بن نوح سامانی» نقل شده است :
«... و چون امیر منصور بن نوح
به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیسد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا
آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به
حاصل کردند. آن گاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون
«شب سوری» چنان که «عادت قدیم» است، آتشی عظیم افروختند. پاره ای از آن
بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت.»[2]
در این روایت هرچند به صراحت به
زمان برگزاری جشن اشاره نشده است، اما عبارت «هنوز سال تمام نشده بود» و
نیز «شب سوری» گویا اشاره به مراسم چارشنبه سوری دارد که شاید در آن زمان،
انجام مراسم در شب چارشنبه، تثبیت نشده بوده است.
دومین متن کهن که اشاره ای
هرچند غیر مستقیم به جشن چارشنبه سوری دارد، شاهنامه ی فردوسی است. در
داستان بهرام چوبینه با «پرموده» پسر ساوه شاه آمده است که هنگامی که هر دو
سپاه آماده ی رزم بودند، ستاره بینی بهرام را پند می دهد که :
ستاره شمر گفت بهرام را که در «چارشنبه» مزن کام را
اگر زین بپیچی گزند آیدت همه کار ناسودمند آیدت
یکی باغ بُد درمیان سپاه از این روی و زان روی بُد رزمگاه
بشد «چارشنبه» هم از بامداد بدان باغ که امروز باشیم شاد
ببردند پر مایه گستردنی می و رود و رامشگر و خوردنی
..............
ز جیهون همی آتش افروختند زمین و هوا را همی سوختند [3]
درباره ی این سروده های شاهنامه ذکر چند نکته ضروری است :
نخست اینکه بر مبنای واژه نامه ی
«فریتس وُلف»، در سراسر شاهنامه به جز یکشنبه و چارشنبه، روز دیگری از
هفته نام برده نشده است و تنها باری که از چارشنبه یاد شده، در همین داستان
و همین جشنی است که در زمان بهرام چوبین انجام شده و این کهن ترین یادکرد
جشن چارشنبه در متون است. هرچند که زمان سرایش شاهنامه چند دهه پس از تاریخ
بخارا بوده است، اما موضوع داستان به سدها سال پیش از آن باز می گردد.
دویم اینکه آوردن نام چارشنبه در داستان بهرام چوبین خود دلیل دیگری است که روزهای هفته در ایران باستان وجود داشته است.
سیُم اینکه برخلاف اعتقاد عربان
که روز چارشنبه را نحس و بدیُمن می پنداشتند و این اعتقاد در آثار جاحظ و
حتی منوچهری دامغانی نیز راه یافته است، اما ایرانیان نه تنها این روز،
بلکه هیچ روز و زمان دیگری را نحس نمی پنداشتند و بخصوص چارشنبه را «گاهِ
کام و جشن» دانسته اند.[4]
این جشن با «آب» نیز در پیوند
است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و
شکستن کوزه های آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامداد چارشنبه
سوری تا پایان روز به آب تنی در چشمه ی کنار آرامگاه سعدی می پردازند و
پسانگاه پسران و مردان آن را ادامه می دهند.
در آذربایجان (و نیز در جمهوری
آذربایجان کنونی (اَران)) جشن چارشنبه سوری در هر چهار چارشنبه ی اسفندماه
برگزار می شود. برخی جشن چارشنبه سوری را به دلیل نبود روزهای هفته در
ایران باستان، جشنی نوساخته قلمداد می کنند در حالی که این پندار درست به
نظر نمی رسد. هرچند که از دلایل و دیرینگی چارشنبه سوری آگاهی چندانی در
دست نیست، اما شواهد متعددی در وجود نام روزهای هفته در ایران باستان در
دست است و از جمله در شاهنامه ی فردوسی هم به نام روزهای هفته و هم به جشن
آتشی در «چارشنبه روز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال می
رود که این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز با خانه تکانی
پایان سال و پاکیزگی خانه در پیوند باشد. پریدن از روی آتش نیز بر خلاف
برخی پندارها بهیچ وجه بی احترامی به آتش نیست، بلکه این کار بگونه ای
نمادین برای سوزاندن و پاک کردن همه ی بدی ها و نادرستی ها و کدورت ها
انجام می شود. سرودها و ترانه های معروف چارشنبه سوری نیز به این نکته
اشاره دارند.[5]
گستره ی برگزاری جشن چهارشنبه سوری
در همه ی سرزمین های ایرانی در
فاصله ی پنج هزار کیلومتری کردستان تا چین، آیین جشن چهارشنبه سوری به
همراه مراسم جانبی بسیار متنوع و زیبای آن و سرایش ترانه های شادی بخش و
جشن و پایکوبی برگزار می شود. گستره ی برگزاری این جشن حوزه ی حضور فرهنگ
ایرانی را نشان می دهد. این گستره نه تنها کشور ایران بلکه از سرزمین های
شرق عراق و شمال آن (کردستان غربی)، شمال سوریه، شرق ترکیه، جنوب روسیه
(داغستان و چچنستان)، آذربایجان و قفقاز، ارمنستان، غرب پاکستان،
افغانستان، جنوب ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، غرب و شمال
هند وغرب چین تشکیل می شود.[6]
مراسم شب چهارشنبه سوری
در شب چهارشنبه سوری، به جز
روشن کردن سه یا هفت کوپه آتش به یاد سه پند بزرگ ایرانیان، «اندیشه ی
نیک»، «گفتار نیک»، و «کردار نیک» و یا هفت امشاسپند «هرمزد»، «وهومن»،
«اردیبهشت»، «شهریور»، «سپندارمذ»، «خورداد» و «امرداد»، مراسمی ویژه ای
نیز برگزار می شود مانند :
آتش افروزی بر فراز خانه ها و
بلندی ها، خانه تکانی پیش از چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزه ی نو، خرید
اسفند (اسپند دانه)، چراغانی، تهیه و خوردن آجیل هفت مغز، کوزه شکستن، فال
گوش ایستادن، فال کوزه، ریختن آب قلیا و آب دباغ خانه به گوشه و کنار
خانه، به صحرا رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، شال اندازی، قاشق
زنی، گره گشایی از بخت دختران با بستن قفل به گردن یا گوشه ای از چادر،
نشستن روی چرخ کوزه گری، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن
خواسته ها در چاه قدیمی، کمک خواستن از «چهارشنبه خاتون»، رنگ کردن خانه با
گِل هایی به رنگ آبی و زرد، پختن آش ویژه ی چهارشنبه سوری و ...
گزیده ای از مراسم ویژه ی چهارشنبه سوری در جای جای ایران
مراسم قاشق زنی که تقریبا در
همه ی سرزمین های ایرانی برگزار می شود بدین گونه است که مردم و بعضا
کودکان کاسه و قاشق را به هم کوبیده و در پشت در پنهان می شوند و صاحبخانه
نیز تخم مرغ یا تنقلاتی داخل کاسه می گذارد. قاشق زنان چه مرد چه زن اغلب
خود را با چادر می پوشانند.
در تاجیکستان و ازبکستان، در
بخارا و سمرقند و شهر سبز، در شب چهارشنبه سوری همه ی مردم شستشو می کنند و
مردان پس از تراشیدن موی سر خود از روی بوته ی آتش فروزان می پرند و می
گویند : «روی پاک از تو، دامن پاک از ما»[7]
در بدخشان و شمال افغانستان نیز
دختران موی سر خود را به چهل رشته تقسیم کرده و آن را می بافند و در
انتهای رشته ی موها تـَرکه ی ظریفی می بندند تا تمام چهل رشته به ترتیب در
کنار یکدیگر قرار گیرند و هنگام پریدن از روی آتش می گویند : «به روی
مبارکت گردم. زردی مرا گیر و سرخی ات را بده». در بعضی از دهات درواز
بدخشان از شب تا بامداد نوروز برگرد آتش می نشینند و می رقصند.
در غرب چین در شهرهای یارکند و
تاشغورقان و نیز در کاشغر مردم در اطراف درخت کهنسالی که آن را یادگار آرش
تیرانداز و آن جا را مرز ایران می دانند، آتش می افروزند و می گویند «زیان و
زحمتمان را افشاندیم و سوزاندیم».
در آذربایجان، جعبه های کوچکی
با کاغذهای رنگین به شکل کجاوه درست کرده و ریسمانی به آن می بندند و از
روزن سقف خانه یا پنجره به داخل آویزان می کنند، صاحب خانه نیز شیرینی و
خوراکی های را که از پیش آماده کرده درون این کجاوه ها می ریزد.
در روستای هشترود مراغه، هفت
سنگ بر پیرامون بام خانه می چینند و در میان بام، آتش را در کنار کاسه ی
آبی برمی افروزند و پس از پایان مراسم، کاسه ی آب را بر سر خانواده یا
همسایگان خالی می کنند و برای آنان با گفتن «زندگی تان به روشنی درآید»
زندگی خوب و روشنایی آرزو می کنند.
در بسیاری از روستاهای استان
مرکزی ایران جوانانی که نامزد دارند از روی بام خانه ی دختر، شال خود را
پایین می کنند و دختران در گوشه ی آن شال شیرینی و تخمه می پیچند. این رسم
را «شال اندازی» می گویند.
در کرمانشاه زنان آبستن با
آوردن هیزم برای آتش چهارشنبه سوری، باور دارند که هر چوبی که در آتش می
گذارند پلیدی ها و وقایع ناگوار را از فرزندشان دور می کنند.
مردم شاه آباد (اسلام آباد)
استان کرمانشاه، چهارشنبه سوری را جشن پیروزی کاوه ی آهنگر بر ضحاک می
دانند و هر ساله به پاس این پیروزی در کوه های پیرامون شهر و روستا آتشی
بزرگ برافروخته و با خواندن آوازهای گروهی و جشن و پایکوبی تا نیمه های شب
بر گرد آتش می چرخند.
زرتشتیان روستای مریم آباد یزد
نیز بر این باورند که آتش چهارشنبه سوری، آتشی است که «منیژه» به هنگام
کوشش برای رهایی «بیژن» از چاه، بر سر دهانه ی چاه روشن کرده است.
در خراسان هر خانواده چهارشنبه
سوری را با سه یا هفت بوته ی آتش آغاز کرده و همه ی اعضا خانواده از روی
آتش می پرند و می خوانند : «آل به در، بلا به در، دزد به در و حیز از دهات
به در» و پس از پایان مراسم آتش را به حال خود می گذارند تا خاموش شود و آب
ریختن و دمیدن بر آتش را گناهی بزرگ می دانند.
در روستای آزادور در دشت جوین
خراسان نیز، سبزه ی نوروزی را در بین بوته های آتش قرار داده و از روی آن
هم می پرند در حالیکه آیینه و کاسه ی آبی نیز در کنار آتش به چشم می خورد.
در بین ترکمنان بجنورد از این
شب به نام «چارشنبه ی سنگین» یاد می شود و در این شب بین همسایگان و
آشنایان، آش رشته و نان روغنی و آبگوشت پخش می کنند.
در هرات و بلخ دیگر شهرهای
افغانستان، خاکستر چارشنبه سوری را دختری جمع کرده و در کنار روستا می ریزد
و هنگام بازگشت در می زند و اهل خانه می پرسند کیست ؟
دخترک می گوید منم.
می پرسند از کجا می آیی ؟
می گوید : از عروسی.
می پرسند چه آورده ای ؟
می گوید : تندرستی.
در روستای زرتشتی نشین قاسم
آباد یزد نیز پس از مراسم چهارشنبه سوری مراسم «چک و دوله» برگزار می شود.
به این ترتیب که یک دولچه ی (سطل) کوچک را برمی دارند و درون آن کمی آب
همرا با آویشن و برگ سبز می ریزند. هرکس آن جا هست چیزی از خودش مانند
انگشتر و ... را درون آن می اندازد، پس از آن روی دولچه را با پارچه ی سبزی
می پوشانند و یک دختر نابالغ را در میان جمع خود نشانده و این دولچه را به
دستش می دهند. دخترک اشیا را یکی یکی در مشت خود پنهان می کند و بیرون می
آورد و یک نفر دیگر دو بیتی هایی را می خواند و پس از خواندن دو بیتی دخترک
شیئ را نشان می دهد و صاحب آن با توجه به شعر خوانده شده به نیت و تعبیر
خود می رسد.
در تهران، زنان با حبوباتی که
از راه قاشق زنی گردآوری کرده اند، آشی می پزند با نام «ابودرد» و باور
دارند که این آش علاج همه ی بیماری ها است. همچنین در این شب دختران گوشه ی
روسری یا چادر خود را گره می زنند و در بیرون خانه به نخستین کسی که برسند
می خواهند که این گره را بگشاید تا گره های سال آینده باز شود.[8]
آجیل چهارشنبه سوری
آجیل چهارشنبه سوری نیز همچون
همه ی جشن های ایرانی جز ضروریات سفره ی شب چهارشنبه سوری می باشد که از
هفت نوع میوه ی خشک و برنج، عدس، خرسِه، نخود، تخمه ی آفتابگردان، تخمه
کدوی بو داده، کشمش و گردو تهیه شده و در هر خانواده باید آن را تهیه می
کرد و به نام هفت امشاسپند در سفره ی چهارشنبه سوری می گذاشتند. از این
آجیل همه ی اعضای خانواده برای شگون و تندرستی می خوردند، سپس در کوزه ی
کهنه ی سال پیشین مقداری آب ریخته از بالای بام به زمین می انداختند زیرا
می گفتند که فروهرها از کوزه ی نو دیدن خواهند کرد و از آب آن کوزه ی کهنه
که به معنی روشنایی بود در خانه آن ها پاشیده می شد.
در زمان ساسانیان به جای آب سکه
هایی را درون کوزه می انداختند و آن را از پشت بام به زمین پرتاب می کردند
به منزله ی این که روزی و برکت برای آنان نازل شود.[9]
بن نوشت ها :
1. از نوشتار «چارشنبه سوری در دو متن کهن» - رضا مرادی غیاث آبادی، تارنمای پژوهش های ایرانی.
2. تاریخ (مزارات) بخارا -
ابوبکر محمدبن جعفر نرشخی - ترجمه ی ابونصر قبادی - به کوشش تقی مدرس رضوی،
بنیاد فرهنگ ایران، 1351، ص 37.
3. شاهنامه ی فردوسی - تصحیح
رستم علی اف - انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی سابق، جلد هشتم،
مسکو، 1970، ص 377 تا 379؛ بیت آخر به نقل از نسخه ی دستنویس موزه ی
بریتانیا.
4. از نوشتار «چارشنبه سوری در دو متن کهن»
5. راهنمای زمان جشن ها و گردهمایی های ملی ایران باستان - رضا مرادی غیاث آبادی، 1384.
6. چهارشنبه سوری - فرشته رفیع زاده، 1382. (با اندکی تخلص)
7. همان.
8. همان.
9. اصل و نسب و دین های ایران باستان - عبدالعظیم رضایی چاپ سوم 1374.
10. جشن های آتش - هاشم رضی چاپ سوم 1384.
منبع :
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر