
آواز خروس
خورشيد خانم كه خسته بود
رفت پشت ان كوه كبود
هلال ماه ابرو كمان
نشست كنار آسمان
ستارهها دور و برش
الماس ميريختند به سرش
وقتي كه شب سحر شد
خروس از آن خبر شد
قوقولي قوقو را سر داد
به بچهها خبر داد:
كي خواب و كي بيداره!
صبح شده وقت كاره!
کوچه ای هست که قلب من آن را // از محلههای کودکی ام دزديده است
۱ نظر:
roohash shaad
ارسال یک نظر