۱۳۸۷ آبان ۲۶, یکشنبه

سینما نیا گارا

امیریه شاهپور که بوسیله کوچه ها و خیبانک های کوتاهی به هم وصل میشوند و پیوند میخورند و همین کوچه پسکوچه ها و گذرها و بازارچه ها مهد خیلی از بزرگان ادب و هنر موسیقی ورزش و سینما و و . . بوده و هستند که در اینجا سعی کرده ام به هر مناسبتی و بها نه ایی از آنان نام برم و یا یادی کنم مثلا فروغ فرخزاد وعمران صلاحی آنان را بنام دختر و پسر امیریه نام برده ام و با تضویر و چند بیتی از آنان اینجا را راه انداختم و تا جایی که این بیت از سروده های فروغ کوچه‌ ای هست که قلب من آن ‌را -- از محله‌های کودکی ‌ام دزديده ا‌ست پلاک سر در این منزل میباشد. اصلا یکی از اهداف برپایی اینجا هم معرفی این عزیزان و هم یادی از آنها و قدر دانی از خدماتی که هرکدام به این مرزو بوم کرده اند .

همانگونه که اطلاع دارید سینما نیاگارا سوخت و یا شاید هم سوخته شد مانند خیلی از سینما هایی که از آغاز انقلاب تا به امروز به چنین سر نوشتی دچار شده اند این مکانها از یک رو تنها امکان تفریح افرادی که بنیه مالی تفریحات دیگر را ندارند میباشد و ازطرفی محل به عرصه گذاشتن عظمت و تواناییهای هنر هقتم و . . که مایه تاسف است اینگونه از بین رفتنشان که برخی هم بنا بر دلایلی موجب غم و اندوه آدمی نیز میگردد سینما نیاگارا با چندین دهه قدمت خود از نوستالژی های بود که خود حکایت از گذشته پر شکوه شهری میکرد و بنا بر جای گرفتن در قلب شهر باعث میشد هر کسی خواسته و نا خواسته برخوردی با آن داشته باشد و یک ویژگی دیگری نیز داشت و آن پیوند نام این سینما با مرحوم فردین که اگرچه نیمی ار آن را دارا بود اما به سینمای فردین معروق بودوهمه اورا صاحبخانه میدانستند و بی جهت هم نبود که فیلمهای او نیز بر روی اکرانش میرفت تا اینکه انقلاب بثمر رسید و این سینما هم مانند خیلی چیرهای دیگر مصادره شد اما باز به حیات خود ادامه میداد و تا اینچا تنها اطلاعاتی بود که داشتم و بعد ها هم بخاطر دور بودن حتی تغییر نامش را به جمهوری نمیدانستم و تصورش را هم نمیکردم چرا که فکر میکردم نام آبشاری که پدیده طبیعی و الهی می باشد نسبتی با طاغوت وطاغوتیان داشته باشد که دلیلی برای تعویض نا سینمایی گردد تا اینکه در روزهای گذشته که خبر سوختنش را که خواندم و بجرات میتوانم بگویم که میبنم به همراه سینما نیاگارا بخشی از خاطرات شیرینم از او وبا او خاکستر شدند و تنها با اینکه تنها خاطرات من و امسال من سوختند و کباب شدند نه انسانها خودرا تسلی میدهم در همین خبرها بود از نام جدیدش آگاه شدم و صاحبان امروزش که این دومی که بیشتر اندوهگینم ساخت با نام علی حاتمی که نه تنها افتخار امیریه شاهپور بلکه تمام سرزمین محبوبم میباشد و به یکایک آنها تعلق دارد برخورد کردم. مدتها بود که در نظرم بود از او که از نام آوران محله بود و بیشتر از هر همکار خود ریشه در تاریخ و فرهنگ گذشته میهن خود داشت حال لز حسن کچلش که از افسانه های توده های دیارش عاریه گرفته بود تا غلامرضا تختی
که چند کوچه ایی جلوتر پا به جهان گذاشته بود را در واپسین لحظه های حیاتش کلید زده بود و با باز سازی تهران قدیم و رد آن در آثارش همه و همه هم از وابستگی و عشق او به این دیار حکایت میکرد بنویسم و یادی کنم .
از علی حاتمی هرگز دوست نداشتم در چنین شرایطی و در میان چنین خبر دردناکی از او یاد کنم اما از آنجا که حال لیلای فرزند خلقش که نشان داد این ضرب المثل پسر که ندارد نشان از پدر . .تنها شامل حال پسران نیست و چه بسا دختران بیشتر و بیشتر آنرا بثبوت رسانده اند مثل نیلوفر بیضایی گلشیفته فراهانی و . .
آری حال لیلا صاحب سینمای به ارث رسیده از پدرش که مانند خودش یادگار اوست میباشد و مرتبا در همه جا که خبر این فاجعه درج شده همراه با نام او و یا تصویری از او وادارم ساخت که اشاره ایی به پدرش داشته باشم در ادامه متاسقانه رشد این بچه ها همزمان با دوری ما بوده که نه آنها را آنگونه که والدینشان را میشناختیم میشناسیم و نه از کارهایی که میکنند و برخی چو او که ادامه راه پدر یا مادر را دنبال میکنند که این هم نه از عدم علاقه ماکه بخاطر عدم پرداختن رسانه های عمومی داخل میباشد که بخاطر ناخودی بودن اینان است که متاسفانه این رسم قدر نشناسی از بزرگان و یادگار های آنها چه آثارشان باشد و چه وارثانشان در کشور ما از دیر باز و حال شدیدتر از پیش بوده و هست .
لیلا حاتمی که هنگام اطفاء حریق در محل حاضر شده بود از شدت تاثر و شایدبه دلایل ناگفتنی دیگر از سخن گفتن با خبر نگاران خود داری کرد.خواندنیها این سایت در مطلب خود چرا سینما نیاگارا در آتش سوخت به تاریخچه ودلایل آن پرداخته که قابل مطالعه میباشد.
در آخر نیک میدانم و بارها وبارها در تاریخی حاتمی دوستش میداشت نیز خوانده ام و دیده ام چه آتش و چه هر عامل دیگری شاید بنایی را نابود کنند و خاکسترش اما یاد ها و خاطره ها را هرگز . . .

۱۴ نظر:

ناشناس گفت...

چه قشنگ نوشتی حسین جان
کاش لیلا حاتمی این را می خواند
برایت ایمیل می فرستم

Mo گفت...

با درود و مهر
تلخ است. با توجه به اینکه معلوم شد چرا حکم قطع درختان کهن صادر شد، هیچ بعید نیست که این سینما چشم کسی را یا زمینش جلوی طرحی را گرفته بود. وقتی سرزمین ایران را بلاد خطاب کردند می‏شد حدس زد چه سرنوشتی در انتظار ماست. به این مطلب لینک داده شد

ناشناس گفت...

مرا یاد سینما رکس انداختی . خاکستری که از سوختن ها می ماند دل را بیشتر به درد می آورد.
شهربانو

ناشناس گفت...

salam Hosein aghaye nazanin, kheli jaleb bood khandam o delam gereft amma ba in hame arzesh sad bar khandan ra dasht

ناشناس گفت...

میبینم که شما هم از نیاگارا نوشتید:دی
موفق باشید

ناشناس گفت...

یادش بخیر دوران محصلی
ماهم آن کوچه را در جای جای خاطراتمان بیادگار داریم

ناشناس گفت...

هنوز متن گزارش را نخوندم
ولی امیدوارم مانند "سینما رکس آبادان"مردم بیچاره ای در سینما نبوده باشند.

ناشناس گفت...

حسين عزيز، وبلاگ شما در ليست دوستان قرار گرفت.
با آرزوي به روزي

sadaf گفت...

بنظر من هم گلشیفته هم لیلا حاتمی هنرمندانی شدن مثل پدرانشان یعنی هنرمند واقعی نه مثل خیلی از این جدیدیها یا مثل لس انجلسیها . خیلی مطلبتون جالب بود مخصوصا برای ما که زمان انقلاب بچه بودیم

ناشناس گفت...

man ham mota'sef mishavam babat in etefaghat ama ...
be roozam

باقر کتابدار گفت...

از پيوند شما به خبرنامه كتابهاي رايگان فارسي متشكرم
فيد شما در خبرنامه ها گذاشته خواهد شد
تا مطالب جديد شما بطور اتوماتيك براي خوانندگان نمايش داده شود.خوشحال مي شويم كه پيوند جديد ماراهم درج كنيد:
http://persianbooks2.blogspot.com

ناشناس گفت...

سالها پیش به این سینما رفته بودم و هنوز بزرگ بودنش در یادم هست. سوخت یا سوخته شد فرقی ندارد. برای سالها آن چهار نفری هم که در این سینما فیلم می دیدند به جای دیگر خواهند رفت.

ناشناس گفت...

سلام.چیزی که نظرم رو جلب کرد عکس لیلا حاتمی هست در حالی که بهت زده داره صحنه رو نگاه میکنه.دلم سوخت براش!

ناشناس گفت...

آبرو براشون نمونده شاید این کار را این دوتا برای بیمه کردن پول از بیمه بچاپند بعید هم نیست . این دختره (لیلا حاتمی) مادرش همون هنرپیشه سکسی و لختی.. فیلم های قبل از ا نقلاب است نه .زری خوشکام )مادرش زری خوشکام را همه می شناسند و فیلماشو دیدن تو اورپا امريكا خانه ماشين كارخانه ...اتيش نمي زنند كه از بيمه پول بستونند