۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

گربه ایی که خانواده ایی را نجات داد و خود . . .


هرساله جشنهای آغاز سال میلادی متاسفانه همراه میگردد با حوادث و اتفاقات ناگواری که برای برخی تلخ کامی را به ارمغان میاورد که علت اصلی آنها مصرف بی رویه الکل و یا وسایل آتش بازی دور از استاندارد که بوسیله سوداگران بی وجدان از تولید کنندگان بی وجدانتر از آنها مانند چینیها و . . . که تنها کسب در آمد برایشان مهم است و بر جان آدمی اولویت دارد عرضه میگردد, که تراژدیهایی فراموش نشدنی ببار میاورد که تنها خوراکی میشود برای بنگاههای خبری و جراید و سایر رسانه ها که با تیتر زدن و درج آنها زندگی مطبوعاتی سال جدید خود را آغاز کنند. امسال بر خلاف مرسوم هرساله اولین خبری که در اولین ساعات آغاز سال با تصویری سمبلی ( تصویری که من در اینجا قرار دادم عکس اصلی گربه قهرمان میباشد) بر صدرخبرهای ارگانهای نام برده شده قرار گرفت مربوط به حوادثی که یاد شد نبود بلکه ربط داشت به فداکاری محبوبترین حیوان چهارپای کره خاکی یعنی گربه ,که یکی از آنها بنام لومپی (
Lumpi) که نیمه شب جان خانواده ایی را نجات داد اگرچه خود رهایی نیافت و فدا شد .
داستان از این قرار است که بعد از جشن و پایکوبی سال جدید خانواده ایی ساکن یکی از شهر های جنوب غربی آلمان که در خواب بودند که گربه خانه با احساس خطر با میوهای خود و چنگ زدن به درب اتاق خواب صاحبان خودرا از خواب بیدار میکند که زن و شوهر فرزند خودرا در آغوش گرفته به خارج خانه میگریزند و خویش را نجات میدهند ولی متاسفانه این گربه فدا کار دچار گاز گرفتگی شده و در درون خانه جان میسپارد . دیروز که تعطیلی سال نو پشت سر گذاشته شده بود فرصتی بود تا خیل خبرنگاران بسوی این خانواده سرازیر گردند تا اطلاعات بیشتری کسب کنند, که در این باره مرد خانه ادگار ( Edgar K ) توضیح داد در خواب بودم که صدای میو و چنگ بر در بیدارم کرد وقتی در اتاق خواب را باز کردم گربه هایمان لومپی و خواهرش سی سی ( Sissi ) سراسیمه و وحشت زده خودرا درون اتاق انداختند که در آنموقع شعله های آتش را در راهرو دیدم که گرما و دود آن بصورتم خورد که با عجله همسرم را بیدار کرده و خودرا بیرون انداختیم و با غم و اندوه میگوید که در آنجا بود که فریاد میوهای گربه ها را میشنیدیم که متاسفانه امکان بازگشت به خانه نبود که همسر ادگار سوزی ( Susi ) ادامه میدهد وقتی آتش خاموش شد وارد خانه شدیم بدن بی جان لومپی را در کنار تخت خواب دیدیم که نتوانسته بود خودرا نجات دهد, اما سی سی که خودرا زیر تخت پنهان کرده بود خوشبختانه زنده بود و او با تاثر فراوان ادامه میدهد که لومپی گربه خوب و مهربانی بود که نوازش کردن را دوست داشت و برای همین همیشه روی مبل کنار مان بود, ما اینک زندگی خودرا مدیون اوهستیم و باز با غم و اندوه میگوید که سوزی که زنده مانده و حالا با ما بخاطر نداشتن جا در منزل والدینم میباشد پیوسته میو کنان به دنبال برادرش میگردد.

۱ نظر:

nafiseh گفت...

vase hamine ke almaniya bishtar alaghe daran heyvon dashte bashan ta bache az jense khodeshon!