۱۳۹۰ اسفند ۱۴, یکشنبه

چهره های نامی امیریه . . .

نیره رهگذر : بن بست منتظم ، دررو نداشت ولی برای کودک آن زمان پنجره ای بزرگ به جهان داشت . یگ باغ بزرگ اربابی ، با چندین کلفت و نوکر ، سه خانواده نظامی که مصدر هاشان سرباز های ارتش بودند ، دو خانه مستاجر نشین که هر چند سال یکبار ساکنین اش عوض میشدند ، و هر بار حکایتی تازه ، پیشنماز مسجد ، خیاط ، فرهنگی ،خلاصه اینکه مجموعه ای بود که حسینقلی مستعان نویسنده را از کوچه خدایار به این کوچه میکشاند . بیشتر عصرها ...با آن روبدوشامبر خارجی شکیلی که تنش میکرد ، اورا مشغول گفتگو با کلفت نوکرهای کوچه میدیدم . و فکر میکردم مایه داستانهایش را از کوچه ما جمع میکند. ادامه در اینجا . . .

در طول عمر اینجا گاها به برخی چهره های نامی امیریه که نه تنها اهالی محل که تمام مردم سر زمین محبومان به وجودشان میبالند و افتخار میکنند پرداخته ام که باید اذعان کنم کم بوده است البته اینرا هم باید اضافه کنم که خیلی ها را خبر نداشتم که در نزدیکی هم و در یک خیابان و محله و کوچه و . . . بوده اییم . حال با راه افتادن صفحه فیس بوک امیریه و حظور بچه های محل مانند خانم رهگذر که خاطره ایی را نام آوران محل را بقلم میکشند مانند چند سطر آغازین این مطلب باعث گردیده منهم باخبر شوم و بیشتر از پیش به محله ام که چنین بزرگانی را در دل خود داشت و پرورش داده بخود ببالم ,حال که صحبت بالیدن شد باید بگویم همواره از اینکه در این خیابان اصیل و قدیمی و بنام چشم به دنیا گشودم و در آن رشد و نمو کردم و حتی خدمت سربازیم را هم در کوچه و پسکوچه های آن طی کردم و هجرت تلخم هم از آنجا بود باری اگر به همه اینها و هر آنچه دارم در امیریه گره خورده اند, افتخار میکردم امروز با آشنایی با بچه های محل و دوستدارانش که از آن جدا افتاده اند چه آنهایی که در داخل مجبور به کوچ شدند و چه آنهایی که بیرونند . همان هایی که حال ساکن سرزمین طلوع آفتاب تا بلاد غروبش هستند . یعنی از استرالیا تا کانادا و . . . همچنان قلبشان برای محله های کودکیشان میطپد و تکلیف روزانه شان حظور رساندن به محله مجازی امیریه محبوبشان و زدن لایکی به نوشته ایی و بیان مطلبی که میتوان لرزش صدا و بغضشان را احساس کرد ,آری امروز نه تنها بیشتر از پیش از اینکه امیریه ایی هستم به خود میبالم بلکه از اینکه در میان جمعی ساکن بودم که نمونه هایش همین عزیزان ریشه از یاد نبرده میباشد خود را خوشبخت نیز میدانم .

حال بعد از این مقدمه :

حسینقلی مستعان (تولد ۱۲۸۳ وفات ۱۵ اسفند ۱۳۶۱ ) نویسنده و مترجم توانمندی که داستانهایش بصورت پاورقی در هفته نامه ها چاپ میشد و همین پاورقی ها بصورت کتابهای رمان بفروش میرسید اما اهل کتاب بزرگترین یادگار یااثر اورا ترجمه بینوایان ویکتورهوگو میدانند که تا به امروز هیچ ترجمه ایی از این کتاب یارای مقابله با ترجه مستعان را ندارد اما آنچه که من به عنوان یادگار دیگر او میتوانم یاد ببرم حسین قوامی (فاخته) میباشد که حسینقلی مستعان در سال 1325 که رییس رادیو بوده اورا کشف و وارد رادیو میکند . روحش شاد و یادش گرامی باد .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

محله امیریه .... از اصیل ترین محله های تهرانه.... البته نیازی به گفتن من نیست...
طبیعی یه این همه استعداد و انسان بزرگ به ایران تقدیم کنه...
فکر کنم حس خوبی باشه برای شما که بخشی از امیریه هستین