۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

به سرخی آتش به طعم دود

به سرخی آتش به طعم دود

ای واژه خجسته آزادی

با این همه خطا

با این همه شکست که ماراست

ایا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟

خواهی شکفت ای گل پنهان

خواهی نشست ایا روزی به شعر من ؟

ایا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟

ای دانه نهفته

ایا درخت تو

روزی در این کویر به ما چتر می زند ؟

گفتم دگر به غم ندهم دل ولی دریغ

غم با تمام دلبریش می برد دلم

فریاد ای رفیقان فریاد

ادامه . . .

۴ نظر:

sadaf گفت...

سلام حسین آقا . چقدر دل آدم بدرد میاد با دیدن این صحنه های تکراری دوباره کتک خوردن جوونا دوباره زندان شدن یه عده دوباره فراری شدن و آواره شدن و منت کشی اجنبی ها برای کرفتن جواب چون جایکاهی تو مملکت خودشون ندارن و این دوباره ها ............. تاریخ ما است

behrokh گفت...

سلام حسین اقای عزیز.. این اخبار تکون دهنده قلب و روح انسان رو جریحه دار میکنه اما چه سود که همیشه همونی میشه که تو اصلا انتظارش رو نداری...بسیار متاسف شدم از شنیدن اخبار.. خدا خودش کمک کنه . از ما جز دعا کاری برنمیاد.

ناشناس گفت...

نمیدونم واقعا" چی بگم !!
ملت خیلی خسته اند - خسته از دروغ - فساد - خرافات و... و دولتمردان همچنان شیفته میز و قدرت !!
فقط میتوان گفت به امید روز آزادی .


حسین آقای عزیز
برگ دیگری از دفترم را در امیریه ورق زدم .
با احترام

مهرانوش گفت...

حسین آقا با پوزش - در کامنت قبلی اسمم را فراموش کرده بود و همچنین آدرس وبلاگم را اشتباه تایپ کرده بودم ... پیری است دیگر - چه می شود کرد ...!!!!!