پدرم
-
*پدرم*
سیزده سال پیش درچنین روزی به خانه پدر زنگ زدم. خاله بزرگ گوشی را برداشت. از
شنیدن صدایش تعجّب کرده و بعد از سلامی عجولانه، پرسیدم:« شما چرا گوشی ...
۲۰ ساعت قبل
کوچه ای هست که قلب من آن را // از محلههای کودکی ام دزديده است
۳ نظر:
اینجا هنوز سرد است و یکونیم متر برف بر روی زمین. از بهار خبری نیست اما بهار خواهد آمد و بقول مادرم روسیاهی به زغالدان خواهد ماند بهمانسان که روزی بهار آزادی در وطنمان آغاز خواهد شد و روسیاهی به روسیاهان حاکم، خواهد ماند.
حسین جان شایع بود تو شیراز که ای آقوی پرند از او وری بود. همه تازه میگن عجب شانسی اووردی سوار دوچرخش نشدی. بلایی بود که به خیر گذشت.
حسین عزیز هوای اینجا هم ظاهرش و از پشت شیشه بهاریه ...ولی وقتی آدم میاد بیرون هنوز برفها رو زمین ولی میدونم بالاخره بهار میاد دیگه زمستون داره زورهای آخرش رو میزنه و تلف خواهد شد
ارسال یک نظر