۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

محمد نوری به دیار باقی شتافت و . . .


گاهی که حوصله و حالی و وقتی داشته باشم به سایتهای خبرگزاری های داخلی یا دولتی سر میزنم البته نه برای خواندن اخبار که آنچه آنها با این عنوان تیتر میزنند اکثرا خبرهایی هستند که اتفاق نیفتده اند بلکه بیشترشان داستانهایست تخیلی اگر ساخته و پرورده کار کنانشان نباشد قصه هایست که به آنها دیکته یا تحمیل شده است.قسمتی که من در سایتهایشان کلیک میکنم عکس یا گزارشهای تصویریشان میباشد که گهگاهی از جاها و مکانهای میباشند که خاطراتی ازشان دارم و ربع قرنیست از آنها دور افتاده ام. متاسفانه بیشتر موقع ها بجای آنکه مفرح ذات گردند مزید درد و اندوه میگردندمانند همین چند گزارش هفته پیش در این خبرگزاریها خزان زود رس درختان پایتخت در نیمه تابستان بخاطر آلودگی هوا که عکس سمت راست گویای آن است واز این خبر دلخراشتر و بد تر گزارش تصویری از مرگ درختان امیریه و پهلوی (ولیعصر) بود. در مورد این درختان در این نوشته تنها به این اکتفا میکنم که یکایک ما مرکز نشینان بویژه ما ها که زیر سایه شان زندگی و اکسیژنی را که داده اند تنفس کرده اییم و به زیبایی که به خیابانمان داده اند بالیده اییم و . . . همگی مدیونشان میباشییم که موظفیم به یاریشان بشتابیم که امیدوارم مسولانی در شهر داری که خیلی توانمند تر از ماهستند آنها هم همین احساس دین را داشته باشند و برای زنده نگاهداشتنشان بشتابند و آنچه در توان دارند دریغ نورزند تمام عکسها در اینجا. . .
و خبر دیگرهم تصاویر حدود سی سینمای تهران بود که بقول عوام درشان تخته شده است و از ظواهر امر براحتی میتوان احساس کرد که این روند ادامه خواهد داشت و همینطور به تعدادشان اضافه هم خواهد گردید که این جای تاسف دارد در تهران دوسه میلیونی تعداد سینماها که بهشان اضافه هم میشد بیشتر از تهران امروز بود . بسته شدن سینماها که باید در آن هنر هفتم ارایه شود ضد ش به اکران دربیاید و تازه ارایه دهندگانش هم بیگانه و دشمن هنر باشند چیز عجیب و غریبی نیست اصولا در این نوشته هدف بررسی وضع فیلم و سینما نیست که حکایت تلخشان مانند خیلی از هنرها اتفاقی نیست که امروز و دیروز افتاده باشد که همگان میدانند و بقول معروف آنچه که عیان است چه حاجت . . . بقیه عکسهای سینماها در اینجا . . . در میان سینماهای بسته شده و یا مخروبه و حتی آنهایی که بودند ودر گزارش این خبرگزاری نیست متاسفانه حدود یک سومش به محله ما مربوط میشوند که در نوشته های بعدی خاطراتی را خواهم نوشت .
پینوشت:

باز این مطلب یا خبر را هم الان در مهر دیدم محمد نوری به دیار باقی شتافت خبر آنقدر حزن انگیزاست و . . . نمیدانم و یا نمیتوانم چیزی بنویسم . درگذشت این هنرمند بزرگ را به خانواده و تمام دوستدارانش و اهل هنر تسلیت گفته و آرزوی صبر دارم .

روحش شاد و یادش همواره گرامی باد.

۶ نظر:

اقاقیا گفت...

hosain aziz
hamisheh sayeh andooh royeman ast. hata age dar safar bashim! afsos o sad afsoos

خانومی بنام ایکس گفت...

خدایش بیامرزاد...

خ ولیعصر را دوست دارم و در آن هم زندگی میکنم
سینما فلور را هم گویا دیده ام... سر خیابان فروزش امروزی ;)

نسیم گفت...

از خوندن هرسه خبر متاسف شدم و سرس تکان دادم.
من با نازنین مریم محمد نوری عاشق شدم.
حالا دیگر ....

ناشناس گفت...

حسین عزیز با سلام

اگر مسئولین مملکت فقط روزی نیم ساعت وقت بگذارند و نظری با این وبلاگ‌ها بیندازند شاید تأثیری در بهبود زندگی‌ مردم داشته باشد
shamy

نسیم گفت...

سرس یعنی سری.اشتیاه لپی بود

مریم گفت...

سلام اقا وبلاگ منو لینک میکنی توی وبت ؟
ممنون میشم