۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

بچه های گوگلی . . .

چند روزیه که تعطیلات تمام شده و مدارس اینجا باز شده اند در ایران هم یکی دو هفته دیگر اتفاق میفته و سال تحصیلی دیگری آغاز میشه ایران را نمیدانم تا چه حد ,اما اینجا چند سال اخیر بازبودن و یا بسته بودن مدارس تفاوت چندانی در چهره شهر نداره مگر تنها در ساعت حرکت و عبور و مرور وسایل نقلیه عمومی که در موقع تعطیلات از تعدادشان کم میشود . امروزه نه از همهمه محصلها خبریه و نه از حرکت گروهی آنها البته همانطور که گفتم چند سالیست اینطوری شده که دلیلش پیشرفت سریع تکنولژی میباشد درست از بدو پیدایش و عمومی شدن تلفن همراه و ام پی هاMp3 و غیره میباشد که روز بروز هم بر تعدادشان و پیشرفتشان نیز آفزوده میگردد, بگونه ایی که بقول نظامی ها بچه های امروز تا دندان مسلحند, البته به انواع وسایل سمعی و بصری و ارتباطی که همین هم باعث میگردد چون لاک پشتی برای خود لاکی بسازند و درون آن فرو بروند و موجودی منزوی گردند . وقتی در شهر قدم میزنم بندرت سه بچه را با هم میبینم تازه وقتی هم میبینم هرکدام تنها در کنار هم گام برمیدارند و هرکدام با موبایل خود مشغولند که این وضع در اتوبوس و ترن هم حاکم است با آنکه کنار هم مینشینند گویی غریبه ایی بیش نیستندو حیاط مدارس هم از این قاعه مستثنی نیستند. یکی در حال نوشتن پیامکی و دیگری در حال مکالمه و بعدی هم که مدرن تر است در جا آنلاین میباشد یا ایمیلش را چک میکند و یا در فیسبوک آواره و . . . که در وهله اول کودکی و نوجوانیشان قربانی میگردد تا جایی که نه خاطره سازی میتوانند بکنند و نه برای خود درکوله و بارو چنته خویش خاطراتی میتوانند ذخیره سازند تا بتوانند برای کسی بیان کند و یا در خلوت خویش با یاد آوریش لذتی ببرند.اینجاست که وقتی دوران خودمان را با اینها مقایسه میکنم با آنکه هنوز نیم قرنی نیست اما فاصله مابینمان به اندازه عهد عتیق و عصر جدید میباشد . باری بجرات میتوانم بگویم در هر شرایطی بالاخره رشد ما طبیعی تر و دامنه کنجکاوی ما خیلی وسیع تراز بچه های امروز بود که در دنلودو کپی کردن و اینجور چیزها خلاصه میشود. خود را به آب و آتش میزدیمو دایم در حال نو آوری بودیم که بتوانیم بنحوی خودمون را مشغول کنیم آنهم با هزینه خیلی ناچیزی و نوجوانی هم دغدغه های خودشو ابتکاراتش را داشت . این بچه هااگر امروز گوگلGoogle را از آنها بگیری اطلاعاتی ندارند و اصلا اگر روزی وسایلشان را از آنها بگیری چون نمیتوانند جانشینی جایگزین کنند دور از جان یکی یکیشان دق میکنند. اینجاست که والدین بجای صدا خفه کن ویا فخر فروشی بچه هایشان را به مدرن ترین وسایل مجهز کنند بهتر است اول نحوه درست استفاده کردنش را یاد بدهند . در مورد موضوع بالا بسیار میتوان بحث کرد و نوشت که فعلا در اینجا درز میگیرم و برای حسن ختام و زنگ تفریح باید بگویم خوشبختی بچه های امروز که میتوان رشک ورزید و غبطه خورد یکیش هم راحتی اینها در ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف میباشد که چه خانواده هایشان مانند دوران ما مشکلی با این مسله ندارند و چه وسایلی که اینها در اختیار دارند برای ارتباط و آشنایی را راحت تر کرده است. در زمان ما هفت خوان رستم را آنهم در هر خوانش چندین اشکبوسی راباید پشت سر میگذاشتی تا با هزار ترس و لرز ابراز علاقه و سمپاتی بکنی که فرقی هم نمیکرد از جنس مونث یا مذکر باشی . آخ که یاد اس ام اس های دست ساز آنزمان که تکه کاغذی مچاله و یا تا شده شبیه کاغذهای تقلب موقع امتحان بودندو بچه ها به همدیگر ارسال میکردند بخیر که چه خطری میکردند تا بتواند به صاحبش برساند و یا تماس های تلفنیشان که اینهم امکانش بر همه میسرنبود هزاران حکایت شنیدی خود را دارد که گاهی منجر به رسوایی هایی میشد خنده دار که اگر عمری بود و دل دماغی و زمان مناسبی حتما خواهم نوشت.در خاتمه غرض از درج این مطلب بد آموزی و . . . نیست بلکه تنها یاد آوری اینکه آدمی اگر مانند دانه ایی که درخت تنومندی بشود و بارمفیدو بدرد بخوری بدهد باید دورانی بنا بر اقتضا طی کند را درست پشت سر بگذارد که یقین دارم حتما زندگی بدون دغدغه ایی خواهد داشت که هم بنفع خودش و هم دیگران خواهد بود.
پینوشت :
در پایان نوشته ها گاهی ترانه های خاطره انگیزی از گذشته را قرار داده ام که اینبار میخواهم سنت شکنی نموده ترانه ایی را که در لیست ده ترانه شهریور ماه رادیو فردا میباشد را بگذارم که انصافا کار زیباییست بشنویید . . .

۶ نظر:

صدف گفت...

ای لعنت باین تکنولوژی . واقعا این موبایلها کم بود که ایفون هم اومد و راحت آدم بشینه تو قطار و فیس بوک و ایمیل رو چک کنه من خودم هنوز که هنوزه عادت به موبایل ندارم خیلی وقتا جا میذارم همه هم مسخره م میکنن میکن داشتن و نداشتنش به حال تو فرقی نمیکنه چون هیچوقت جواب نمیدی واقعا هنوز عادت ندارم ولی از وقتی که این ایفونها اومدن بخاطر یکه میشه فیس بوک و ایمیل رو چک کرد ووبلاک خوند منم دارم معتادش میشم واقعا یاد اونوقتا بخیر همه باهم حرف میزدن بجای غرق شدن تو دنیای تکنولوژی

لیلی گفت...

سلام
خیلی جالب نوشتید اما این بچه ها هم برای خودشون این مدلی خاطره دارن
و وقتی که براشون بقول شما از قدیم و عشق و عاشقی های قدیم میگیم
میخندن و میگن چه ضایع....
اما از شما چه پنهان منم این تکنولوژی رو دوست دارم
البته نه مثل بچه هام سریع اما لاک پشت وار باهاش میرم
آهنگ پیشنهادیتون هم خیلی قشنگ بود ممنون

نق نقو گفت...

جوانی کجایی که یادت به خیر

فرهاد گفت...

من چند بار تقلب کردم ، بیشتر روی دستمال کاغذی می نوشتم و هروقت زیر چشمی می دیدم که ممتحن داره سراغم میاد ، یه فین گنده میکردم تو دستمال ، طرف هم بی خیال می شد....

ناشناس گفت...

chstcixtddcwfqqkqvvm, justin bieber baby lyrics, ahsuvmw.

Aida گفت...

من اینجا تو یک کالج درس میدم ..کامنت فرهاد منو یاد امتحان پایان ترم پیش انداخت، دختر دانشجو تو کلاس من با ای -فون تقلب میکرد... رفتم بالا سرش میگم " داری از ای فونت استفاده میکنی؟ " میگه نه... حالا من دارم میبینم که مطالب رو انجا داره ... گفتم بذر کنار... دلم نیومد از کلاس بیرونش کنم، هر کس دیگه بود یک صفر کله گنده یا به قول اینجایی ها یک اف میداد بهش...ولی دلم نیومد...اون میخواست الف بشه که ب شد...من فقط بهش ارفاق نکردم .. به سایر دانشجو ها که اگر ۲-۳ نمره میخواهند تا ازب به الف برسند ارفاق میکردم که شامل حال این خانوم نشد.