۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

برگ . . .

برگ


برگی تنها و غمینم
با شنلی زرد
باز مانده از قافله باد
اینک پایی بزرگ
بر فراز سرم خیمه بسته است
آری فرو خواهد آمد

نصرت رحمانی

۱ نظر:

نیکابان گفت...

نصرت رحمانی شاعر محبوب منه... بارها مجموعه اشعارش رو از اول تاآخر خوندم
نصرت یه جورایی هم همشهری ما بود

این برگهای جامونده از قافله باد هم همیشه ذهن م رو درگیر میکنه...!و خش ناله هاشون زیر پای عابری سردرگریبان...