۱۳۹۱ فروردین ۱۴, دوشنبه

برای تو . . .

برای تو که یادت و خاطراتت همیشه و همیشه تا هستم با من خواهند بود.



....از بام‌ پر کشید، آن‌ مرغکِ سپیدپرِ مهربانِ من‌.


تا خواستم‌ طلوع‌ رُخَش‌ بنگرم‌، دریغ‌؛ ناگه‌ غروب‌ کرد.


چون‌ گل‌ شکفت‌ و ریخت‌.


من‌ خود به‌ گوش‌ خویش‌ شنیدم‌ که‌ ناگهان‌،


.ناقوس‌ هجر، تا انتهای‌ گنبد نیلی‌ طنین‌ فکند.


لرزید پشت‌ من‌،


فرمان‌ حق‌، ندای‌ حق‌ از ره‌ رسیده‌ بود...»


(سپیده کاشانی)

هیچ نظری موجود نیست: