کوچه ای هست که قلب من آن را //
از محلههای کودکی ام دزديده است
۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه
شفق سحر گاهی . . .
این روزها که گرگ و میشی هوایش نشان از سپیدی میدهد اما جای حاشا نیست که غمی و اندوهی وجودم را احاطه کرده و امان نوشتن را از من گرفته که میدانم در داشتن چنین حال و هوایی تنها نیستم چه در داخل و چه در برون بنوعی بسیاری گرفتارش میباشند. دوست ندارم از یاس ونومیدی یا پریشانی که حال عمرش رو به پایان میباشد بنویسم و در این واپسین لحظه حیات آنهایی که عرصه را تنگ و آلوده کرده اندو شادیشان در همین ناشادی ماست را شاد کنم همانهایی که در آغاز همبستگیمان و بدنبالش خنده را از ما ربودند. اینک در این شفق سحر گاه آزادی که توانستیم همبستگیمان را باز پس بگیریم و دو باره یکی شویم و بیشمار, ایمان دارم دیرنیست و دور نیست که خنده وشادی و هرآنچه که بی یغما رفتند یا بردند را سرجایشان بازگردانیم و دنیایی زیباتر حتی از آن دوران خوش گذشته را که بارها آن را در اینجا وصفش کردم را بنا کنیم . پینوشت : 1- این تصویرشادم کرد که بقیه را میتوانید در اینجاببنید . . . 2- پدر، مادر، ما باز هم متهميم (مصطفی تاج زاده) با آنکه این نوشته سالها پیش میتوانست تحریر بشه, خب مهم اینه که نوشته شده است که انشااله کسان دیگری هم با گفتن ناگفته ها تا دیر نشده به تاج زاده ملحق شوند تا برای آنهایی که در مورد خیلی واقیعتها در طول این سالها هنوزشبهه و ابهامی دارند تا بتوانندآگاه گردند و تردیدهایشان برطرف گردد . این نوشته را هم میتوانید در اینجا بخوانید . . . 3- از هر تفسیری صرفه نظر کرده تنها اینرا میتوانم بگویم که با دیدن این فیلم دل آدمی طوری خنک میشود که در صورت تمایل آنرا هم در اینجاببینید. . .
دیدن این عکس ها نفس گیر و طاقت فرساست. یاد فقط ترانه که می افتم مسجد قبا توی سرم بزرگ می شود.پیرهن خونی امیر جوادی و گردن شکسته اش و بینی ورم کرده اش و موهای پریشونش کافیه تا خواب راحت رو از چشامون بگیره. چه برسه به تک تک شون.به تک تک شون که فکر می کنم فقط قرمز می بینم.
حسین عزیز سلام درسته من پستی را گذاشتم و زود برداشتم. برای این که نمی خواستم غمی را که یک باره مانند طوفان امد و روی جانم نشست رو منتقل کنم به دوستان خوبم. عکس نیکی رو گذاشته بودم عزیز.
به بهانه روز معلم
-
*به بهانه روز معلم و یاد ابوالحسن خانعلی *
امروزمصادف با روز معلم، در حقیقت روز من و هاله و حکیمه است. گویا سپاهی
(دانش و بهداشت و ترویج و آبادانی) از سا...
اختلاف من و مولانا روی حضرت علی
-
علي، عمرو را از پا درآورد و نزد رسول خدا آمد. پيغمبر صلي الله عليه و آله
پرسيد: «چرا هنگامي كه با او روبه رو شدي، او را نكشتي؟» علي عليه السلام در
پاسخ گ...
دو داستان
-
-----------
در آکادمی داستان و رمان گردون، حسین امیریعقوبی یکی از بهترینهای من است؛
یکی از امیدهام در ادبیات داستانی ایران، یکی از داستاننویسانی که در...
تظاهرات ضد نژادپرستی و تورک ستیزی در ایران
-
سهشنبه ۱۹ آبان ۱٣۹۴ - ۱۰ نوامبر ۲۰۱۵
ساوالان سسی: روز دوشنبه ۱۸ آبان، معترضین مدنی تورک در شهرهای مختلف
آذربایجان، تهران و دیگر مناطق ترک نشین کشور به خ...
اینجا «تنهایی» عادلانه تقسیم میشود
-
باز به سرودن رسیده ام دفترکم! کوچه های ذهنم که حجمی از سرگذشت یک نسل بود
دیگر خالی شده اند دارم باور میکنم پاهایم نباید از کلیم خیالم بالاتر رود و
صدای قلب...
اندر احوالات شیخ بالد
-
مریدان شیخ بالد در وصف او چنین گفتند که در اصل از میسیونرهای مستفرنگ بود به
نام اسقف استپانوس که به نیت اشاعه کفر به ام القرا وارد شد که از قضا اربعین
بو...
برای آنها که در ( دهه ی شصت ) کودکی کرده اند.
-
اینقدر به من نگو « نوستالژی باز » ،
وقتی
در زادگاه « پت و مت » زندگی می کنم ،
نمی توانم از آن بگریزم!
وقتی « تام »با دوستم ازدواج کرده
و « جری » همسایه ی ...
چرا محمدي زاده را زياد مقصر نمي دانم !
-
يك هفته از رفتن محمد جواد محمدي زاده از سازمان محيط زيست مي گذرد. در اين يك
هفته به اين مي انديشيدم كه چرا آقاي محمدي زاده كه روز ورودش به سازمان با
اون اس...
تهران قدیم
-
تهران قدیم…. درود بر تو : من و فرندانم در تهران بدنیا آمدیم و شناسنامه
هایمان از تران صادر شده است تهران قدیم و
جدیدhttp://www.youtube.com/watch?v=bC...
برای آبی ترین آبی ها و زلال ترین زلال ها ناصر خان
-
از روزی که با خبر شدم ناصر خان حال خوشی نداره و بستریه هروقت که کامپیوتر
را روشن میکردم ترس و حشتی وجودم را میگرفت که با خبر پرواز عقاب آسیا روبرو
بشوم. ا...
ایمان
-
ایمان! همیشه برام سوال بود ایمان داشتن یعنی چی وقتی امروز از خواب پا شدم
معنی شو تمام فهمیدم
همه ی سلول هام بهم میگن داری درست میری دارن میگن دیدی آخرش شد...
۲ نظر:
دیدن این عکس ها نفس گیر و طاقت فرساست. یاد فقط ترانه که می افتم مسجد قبا توی سرم بزرگ می شود.پیرهن خونی امیر جوادی و گردن شکسته اش و بینی ورم کرده اش و موهای پریشونش کافیه تا خواب راحت رو از چشامون بگیره. چه برسه به تک تک شون.به تک تک شون که فکر می کنم فقط قرمز می بینم.
حسین عزیز سلام
درسته من پستی را گذاشتم و زود برداشتم. برای این که نمی خواستم غمی را که یک باره مانند طوفان امد و روی جانم نشست رو منتقل کنم به دوستان خوبم. عکس نیکی رو گذاشته بودم عزیز.
ارسال یک نظر