کوچه ای هست که قلب من آن را //
از محلههای کودکی ام دزديده است
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه
ساری , ساری . . .
بجز زمان و مکان که باعث میشوند آدمی کسانی را بخاطر بیاورد بعضی چیزهایی هم هستند که گویی با کسانی عجین شده اند که با دیدن و یا شنیدنشان یاد شان بیفتی که در مورد خودم باید بگویم همیشه دیدن پودر لباسشویی که مادر بزرگ برایش فرق نمیکرد که چه نامی و مارکی داشته باشند فاب بود و البته آنهم تنها تاید را که ادایش برایش سخت بود رنگش را ساری ( زرد به زبان آذری ) میگفت قبول داشت و دیگری نوشابه های گازدار بودند که باز تمامی برایش لیمو ناد بودند و تنها کانادا درای که حلال بود وارد خانه ما میشد که طبیعتا به خاطر سختی نامش نام آنهم ساری بود و مورد سوم باطری بود که آنهم نامش پیل بود.وقتی برای خرید باطری قلمی برای چراغ قوه من میرفتیم مغاذه آقای ماهرو خرازی محل اوایل که تنها باطری ری او واک میفروخت مشکلی نداشتیم ,ولی بعدها که گربه نشان به بازار آمد و گویی با محاسبه مادر بزرگ رادیوی ترانزیستوری زودتر آنرا خالی کرده بود جنس خوبی نداشت از آن به بعد ساری سومی هم به لیست ما اضافه شد امروز وقتی فکر میکنم اگر بود که ایکاش بود اگر با لوفت هانزای آلمان بدیدنم میامد به هواپیما که طیاره میگفت و همیشه هم توضیح میداد که نام اولیه اش در زمان جنگ ایری پالان بوده ,باری حتما موقع بازگشت میگفت بالا ساری طیاره نین بلیطینی آل ( بلیط هواپیمای زرد را بخر ) و چهارمین ساری هم حال داشتیم. پینوشت : 1/وقتی دنبال تصویری برای این نوشته میگشتم به عکس بالا که مربوط میشود به سال 1955 بر خوردم که حتما سوفیا لورن را در عکس شناختید خلاصه دلم گرفت که شصت سال پیش فروشنده کالا برای اینکه محصولش را به بازار ما وارد کند به پلاکارد فارسی آنهم اندیشیده که در روزگار خوش گذشته در بروشورهای تمام محصولات وارده صفحه ایی هم فارسی بود ولی حالا متاسفانه سالهاست حتی از کالاهای ترک که جملگی چند خطی عربی دارند تا پاکت کاغذی مک دونالد و . . . حتی واژه ایی فارسی موجود نمیباشد .
2/کسانی که علاقه به نوستالژیها و کار عکاسان بزرگ جهان دارند میتوانند 60 سال زندگی سوفیا لورن از آغاز تا به امروز را در اینجاببینید
3/این ساری را هم اینجا گوش کنید http://youtu.be/2hQtH6RzgmU
محشر نوشتی. لذت بردم بالا م جان متاسفم برای مملکتم،فرهنگ به باد رفته ام،مردمم و خودم که:حتی اجناسی که بوسیله نمایندگی وارد میشه دریغ از یه کاتولوگ فارسی باید گِل گرفت در این دولت رو که هر روز واسه یکی پنجول میندازه
سوّم خرداد بود
-
*به بهانه سوم خرداد و خرمّشهر *
فامیلی داشتیم که پنج پسر داشت و همگی جوان و دارای همسر و یکی دو کودک. همگی
معلم و از زنانشان، دو نفر معلم و دو دیگر خانه ...
اختلاف من و مولانا روی حضرت علی
-
علي، عمرو را از پا درآورد و نزد رسول خدا آمد. پيغمبر صلي الله عليه و آله
پرسيد: «چرا هنگامي كه با او روبه رو شدي، او را نكشتي؟» علي عليه السلام در
پاسخ گ...
دو داستان
-
-----------
در آکادمی داستان و رمان گردون، حسین امیریعقوبی یکی از بهترینهای من است؛
یکی از امیدهام در ادبیات داستانی ایران، یکی از داستاننویسانی که در...
تظاهرات ضد نژادپرستی و تورک ستیزی در ایران
-
سهشنبه ۱۹ آبان ۱٣۹۴ - ۱۰ نوامبر ۲۰۱۵
ساوالان سسی: روز دوشنبه ۱۸ آبان، معترضین مدنی تورک در شهرهای مختلف
آذربایجان، تهران و دیگر مناطق ترک نشین کشور به خ...
اینجا «تنهایی» عادلانه تقسیم میشود
-
باز به سرودن رسیده ام دفترکم! کوچه های ذهنم که حجمی از سرگذشت یک نسل بود
دیگر خالی شده اند دارم باور میکنم پاهایم نباید از کلیم خیالم بالاتر رود و
صدای قلب...
اندر احوالات شیخ بالد
-
مریدان شیخ بالد در وصف او چنین گفتند که در اصل از میسیونرهای مستفرنگ بود به
نام اسقف استپانوس که به نیت اشاعه کفر به ام القرا وارد شد که از قضا اربعین
بو...
برای آنها که در ( دهه ی شصت ) کودکی کرده اند.
-
اینقدر به من نگو « نوستالژی باز » ،
وقتی
در زادگاه « پت و مت » زندگی می کنم ،
نمی توانم از آن بگریزم!
وقتی « تام »با دوستم ازدواج کرده
و « جری » همسایه ی ...
چرا محمدي زاده را زياد مقصر نمي دانم !
-
يك هفته از رفتن محمد جواد محمدي زاده از سازمان محيط زيست مي گذرد. در اين يك
هفته به اين مي انديشيدم كه چرا آقاي محمدي زاده كه روز ورودش به سازمان با
اون اس...
تهران قدیم
-
تهران قدیم…. درود بر تو : من و فرندانم در تهران بدنیا آمدیم و شناسنامه
هایمان از تران صادر شده است تهران قدیم و
جدیدhttp://www.youtube.com/watch?v=bC...
برای آبی ترین آبی ها و زلال ترین زلال ها ناصر خان
-
از روزی که با خبر شدم ناصر خان حال خوشی نداره و بستریه هروقت که کامپیوتر
را روشن میکردم ترس و حشتی وجودم را میگرفت که با خبر پرواز عقاب آسیا روبرو
بشوم. ا...
ایمان
-
ایمان! همیشه برام سوال بود ایمان داشتن یعنی چی وقتی امروز از خواب پا شدم
معنی شو تمام فهمیدم
همه ی سلول هام بهم میگن داری درست میری دارن میگن دیدی آخرش شد...
۲ نظر:
i love it thanks :)
محشر نوشتی.
لذت بردم بالا م جان
متاسفم برای مملکتم،فرهنگ به باد رفته ام،مردمم و خودم
که:حتی اجناسی که بوسیله نمایندگی وارد میشه دریغ از یه کاتولوگ فارسی
باید گِل گرفت در این دولت رو که هر روز واسه یکی پنجول میندازه
ارسال یک نظر