آنهایی که از سفر وطن باز میگردند آنقدر گفتنی دارند بویژه که از نزدیکان باشند لیستی از در گذشتگان سکته کردگان ازدواجهاو..اگر فرصتی پیش آید حال تویی که سراغ افراد محل کسبه همسایه ها را میگیری ومیشنوی فلان خانه را کوبیدند خانواده آقای.. ینگه دنیا کوچ کرده اند پسر آقای ..بدام اعتیاد افتاده مسافر اطلاعاتی هست به خورد تو میدهد اما نه اشکهای درون تورا در میابد و نه اینکه تو اینجا نیستی با حرف های وی پرواز کرده ایی به محله ات که سوال کجایی به خود میایی کلافه ایی ومنتظر فرصتی تنها بشی شنیده ها را مرور کنی تغییرات را تجسم کنی گریزی به گذشته مسافر برای راحتی تو کوچه ها و پسکوچه ها با همان نامی که میشناسی بیان میکند و تو غافل از اینکه نام محله ات را هم ربوده اند و نام شهیدی نهاده اند که شاید اصلا به آنجا هم تعلق نداشته واگر هم بوده روحش در عذاب چه او هم دوست میداشت کوی و برزنی او جانش را داده همانگونه میماند و یا بد وبیراه هایی که به خاطر این تعویض نام را نشنود.
بعد از این مقدمه از برکت اینتر نت چندی پیش فهمیدم خیابان مهدی خانی که معروفیت آن به مهدی موش بود تغییر کرده من خصومتی با شهدا ندارم آنهایی که در جنگ شهید شدند احترام میگذارم بلکه با بی ارزش کردن این عزیزان و حتی حق کشی در مورد آنها یکی بهترین جا ودیگری بد ترین جا بنامش نامیده میشود که میتوان مانند خیلی از کشورها بنایی ساخت بنام تمامی آنها و حال در محله انها هم روی سنگی وکاشی کوچکی نام و یادی از آنان.
مهدی موش خیابانی نسبتا باریک وکوتاه که میدان شاهپور را به امیریه وصل میکند قدیمها اوایل دهه چهل که میدان شاهپور فلکه ایی داشت حوضچه ایی گل و گیاه مهدی موش دو طرفه بود که بعدها بخاطر ترافیک هم میدان را خراب کردند وهم مهدی موش یک طرفه که اغازمسجد مهدیخانی که در زمان حکومت قبلی نوسازی شد وانتهای ان هم سینما فلور عکس آنهم سمت چپ وبلاگ را تزیین نموده وحال و روزش هم مشخص وتنها یادگار های مانده قدیمی سقا خانه عزیز محمد یر کوچه سعادت که تابستانها که فوتبال بازی میکردیم آب یخ سقا خونه در کاسه مسی زنجیر شده آن عطش مارا برطرف میکرد وحاجی خدا بیامرز که سقا خانه که جزیی از دکان وخانه او بود زحمات نگاهداری آنجا را بعهده داشت جلوی مغازه مینشست که معتادی نذریهای مردم را یکقران دو زاری هابودند برندارد یا بچه ایی با شمع ها بازی نکند کمی جلوتر سر اسفندیاری و بلورسازی مسجد خیلی قدیمی قندی وجلوتر از آنهم تقریبا چسبیده به سینما باشگاه فردوسی بود پاتوق کشتی گیرهای آنزمان مثل برادران عبدالباقروفره وشی و...خدا بیامرز آقا بلال سرایدار آنجا و وسایل ورزشی آنجا از تشک برزنتی مربع که از وصله های خورده شبیه لحاف چهل تیکه بود و..بگذریم تنها مغازه بین باشگاه وسینما کافه جلفا بود ومعلومه عاقبت آن هم چه شد مهدی موش شخصیتهایی را داشت که در خود جای داده بود خیلی ها میسناسند که در نوشته های بعدی یادی خواهم کرد از بابا علی سریالها معصومه مراد برقی وبویزه خاطرهایی از آقا جواد ما جواد یساری شما وخوبی او.
مهدی موش: این نام از کجا آمده و چرا سه تا حکایتش را من شنیده ام برای اطلاع بیان میکنم وسپاسگذار خواهم شد داسنانهای دیگری میدانند برایم ارسال کنند واگر شخصی مایل بود عکسی و یا مطلبی مربوط به امیریه یا خاطره ایی را میتواند بفرستد با نام وی درج میگردد فقط مربوط بفرستنده باشد وملاحظات اخلاقی رعایت شده باشد.
1 - مهدیخان آشپز ناصرالدین شاه بوده روز در غذا موش پیدا میشود در مقابل پرسش شاه این چیه از ترس میگوید گوشت وآنرا میخورد.
2- گروهی میگویند چون از موش میترسیده .
3-حساب دار ناصر الدین شاه بوده اولین حمام مجانی را برای فقرا ساخته. هرکه بوده وهرچه روانش شاد باد.
بعد از این مقدمه از برکت اینتر نت چندی پیش فهمیدم خیابان مهدی خانی که معروفیت آن به مهدی موش بود تغییر کرده من خصومتی با شهدا ندارم آنهایی که در جنگ شهید شدند احترام میگذارم بلکه با بی ارزش کردن این عزیزان و حتی حق کشی در مورد آنها یکی بهترین جا ودیگری بد ترین جا بنامش نامیده میشود که میتوان مانند خیلی از کشورها بنایی ساخت بنام تمامی آنها و حال در محله انها هم روی سنگی وکاشی کوچکی نام و یادی از آنان.
مهدی موش خیابانی نسبتا باریک وکوتاه که میدان شاهپور را به امیریه وصل میکند قدیمها اوایل دهه چهل که میدان شاهپور فلکه ایی داشت حوضچه ایی گل و گیاه مهدی موش دو طرفه بود که بعدها بخاطر ترافیک هم میدان را خراب کردند وهم مهدی موش یک طرفه که اغازمسجد مهدیخانی که در زمان حکومت قبلی نوسازی شد وانتهای ان هم سینما فلور عکس آنهم سمت چپ وبلاگ را تزیین نموده وحال و روزش هم مشخص وتنها یادگار های مانده قدیمی سقا خانه عزیز محمد یر کوچه سعادت که تابستانها که فوتبال بازی میکردیم آب یخ سقا خونه در کاسه مسی زنجیر شده آن عطش مارا برطرف میکرد وحاجی خدا بیامرز که سقا خانه که جزیی از دکان وخانه او بود زحمات نگاهداری آنجا را بعهده داشت جلوی مغازه مینشست که معتادی نذریهای مردم را یکقران دو زاری هابودند برندارد یا بچه ایی با شمع ها بازی نکند کمی جلوتر سر اسفندیاری و بلورسازی مسجد خیلی قدیمی قندی وجلوتر از آنهم تقریبا چسبیده به سینما باشگاه فردوسی بود پاتوق کشتی گیرهای آنزمان مثل برادران عبدالباقروفره وشی و...خدا بیامرز آقا بلال سرایدار آنجا و وسایل ورزشی آنجا از تشک برزنتی مربع که از وصله های خورده شبیه لحاف چهل تیکه بود و..بگذریم تنها مغازه بین باشگاه وسینما کافه جلفا بود ومعلومه عاقبت آن هم چه شد مهدی موش شخصیتهایی را داشت که در خود جای داده بود خیلی ها میسناسند که در نوشته های بعدی یادی خواهم کرد از بابا علی سریالها معصومه مراد برقی وبویزه خاطرهایی از آقا جواد ما جواد یساری شما وخوبی او.
مهدی موش: این نام از کجا آمده و چرا سه تا حکایتش را من شنیده ام برای اطلاع بیان میکنم وسپاسگذار خواهم شد داسنانهای دیگری میدانند برایم ارسال کنند واگر شخصی مایل بود عکسی و یا مطلبی مربوط به امیریه یا خاطره ایی را میتواند بفرستد با نام وی درج میگردد فقط مربوط بفرستنده باشد وملاحظات اخلاقی رعایت شده باشد.
1 - مهدیخان آشپز ناصرالدین شاه بوده روز در غذا موش پیدا میشود در مقابل پرسش شاه این چیه از ترس میگوید گوشت وآنرا میخورد.
2- گروهی میگویند چون از موش میترسیده .
3-حساب دار ناصر الدین شاه بوده اولین حمام مجانی را برای فقرا ساخته. هرکه بوده وهرچه روانش شاد باد.
۵ نظر:
برای آنهایی که از ایران خارج میشوند و یا از شهر و کوچه قدیمی خودشان سالهاست که دور هستند وقتی که بعد از سالها دوباره به همان کوچه قدیمی برمیگردند یک احساس خیلی عجیبی به انها دست میدهد و اینطور به نظر می آید که آن کوچه قدیمی آب رفته و کوچک شده هست. همه چیز تنگ تر از گذشته به نظر می آید. انگار کوچه و در و دیوار خانه های همسایه هم همه آب رفته اند و کوچک شده اند. زنگ در خانه ای که باید کتاب و دفتر مدرسه را زیر پایت میگذاشتی تا بتوانی به آن برسی و آن فشار بدهی، حالا اینقدر دراز شده که جلو صورتت رسیده. نوشته های خط خطی که برای یادگاری روی دیوار نوشته بودی تا به یادگار بماند، حالا باید برای خواندش تا زانو خم بشوی. این کوچه ها دیگر آن کوچه های قدیمی ما نیست.
با درود و عرض ادب
در این دنیا که همه را وادار به فراموشی میکنند و تاریخ را بمیل و عقیده دیکته شده مینویسند ، کمتر کسی پیدا میشوند که به اصل و اصول پابند بوده و گذشته را آنگونه که بوده به این و آن معرفی کند.
شما دوست عزیز از تعداد انگشت شماری هستید که بدنبال واقعیات گذشته احترام میگذارید و نه سیاست و نان روز به نرخ خوردن.
آرزوی موفقیت شما را در این امر مهم فرهنگی و تاریخی دارم
حتا ما هم که بزرک شده ی انقلاب هستیم اسم خیابونارو به اسم همون دوره شاه میکیم خوب اینو دیوه از بزرکترا یاد کرفتیم مثلا تو شیراز هنوز ما میکیم خیابون باغشاه یا فلکه الم . یا استخر فرح
مهدي موش يكي از لات هاي قديمي تهران بود شايع است طرفدار مرحوم مهوش هم بوده.
ارسال یک نظر