کودکی بودم،تا کمی حرف میزدم،
یکی میگفت:خفه شو!
در کلاس، سوالی داشتم،تا دست بلند می کردم،
یکی میگفت: خفه شو!
سرِ کارم، تا شکوه می کردم،
یکی می گفت: خفه شو!
گاهی که با خودم حرف می زنم ،یا آواز می خوانم،
یکی در درونم می گوید:خفه شو!
در این دنیای پر از هیاهو ،همه فریاد می زنند،
یکصدا به من می گویند: خفه شو!
به تنهایی پناه می برم،در سکوت می نویسم،
تا یکی به من نگوید: خفه شو...
تنها کاغذ و قلم اند،هرچه می گویم!
نمی گویند: خفه شو!
ابوالفضل اردوخانی
۲۷ مهر ۱۳۸۷ ــ ۱۸ اکتبر ۲۰۰۸ بروکسل
از سایت آتی بان
۱ نظر:
بله ...
میشه از اونها دادخواهی کرد .
یا حق!
ارسال یک نظر