۱۳۸۷ اسفند ۲۱, چهارشنبه

در آستانه بهار

ساقی بی می یک دم منشین
ما را به بهاربی می مگذار جامی دگر آر
لاله دارد جامی در کف
گلهای بهار , بی باده و یار , آید یه چه کار
یشنوید . . .

۴ نظر:

ناشناس گفت...

حسین اقای عزیز...
برسم ادب امدم به آستان منزلتان که در استانه بهار قرار گرفته...
چقدر بعضی روایتهای کهنه ادمی را نو می کند....
رسم میهمان نوازیتان مانا...به نوایتان نواخته شدم...
سبز باشید و بهاری...

ناشناس گفت...

bande ham be sahme khod eide nowrooz ra tabrik migam ... shad o bahari bashid...cheghadr in shere khanome marziye zibast.. modatha bood donbale yeki az sher haye ishoon migashtam be lotfe shoma peydash kardam

ناشناس گفت...

دلتان چون گلهای بهاری شاد و سرزنده باد

عمو اروند گفت...

دستت درد نکند که مرا به آن دورانی بردی که شنیدن نواهای آسمانی را مدعیان دروازه‌ی آسمان‌ها، ممنوع نکرده بودند.
در بلاگ نیوز لینک شد.