ساقی بی می یک دم منشین
ما را به بهاربی می مگذار جامی دگر آر
لاله دارد جامی در کف
گلهای بهار , بی باده و یار , آید یه چه کار
یشنوید . . .
و آغاز سال جدید
-
* و آغازِ سالِ جدیدِ من*
سال 1403 آمد. درست در اولیّن روز از نوروز باستانی، بستۀ پستی ام که چیزی
بجز جای خالی مادرم، کم نداشت، رسید. نه دستخطی از مادر و ...
۵ روز قبل
۴ نظر:
حسین اقای عزیز...
برسم ادب امدم به آستان منزلتان که در استانه بهار قرار گرفته...
چقدر بعضی روایتهای کهنه ادمی را نو می کند....
رسم میهمان نوازیتان مانا...به نوایتان نواخته شدم...
سبز باشید و بهاری...
bande ham be sahme khod eide nowrooz ra tabrik migam ... shad o bahari bashid...cheghadr in shere khanome marziye zibast.. modatha bood donbale yeki az sher haye ishoon migashtam be lotfe shoma peydash kardam
دلتان چون گلهای بهاری شاد و سرزنده باد
دستت درد نکند که مرا به آن دورانی بردی که شنیدن نواهای آسمانی را مدعیان دروازهی آسمانها، ممنوع نکرده بودند.
در بلاگ نیوز لینک شد.
ارسال یک نظر